اشاره
با ظهور فناوری های جدیدی هم چون رایانه، اینترنت و...، جوامع بشری با چالش های جدید و جدی در همه ی عرصه های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، آموزشی و اجتماعی روبه رو شده اند. نداشتن برنامه ریزی های راهبردی، به سرعت باعث عقب ماندگی از تحولات روزافزون خواهد شد. نهادهای آموزشی نیز به فراخور تغییرات، نیازمند برنامه ریزی های درازمدت، میان مدت، کوتاه مدت و اساسی، به منظور هم گام شدن با تغییرات هستند. در این مقاله، فواید و کاربرد یادگیری الکترونیکی بررسی شده است.
قلمرو یادگیری الکترونیکی خیلی گسترده است. نکته ی مهم در یادگیری الکترونیکی این است که یادگیرندگان می توانند از طریق ابزارهای الکترونیکی آموزش ببینند، بسیاری از کاربردهای یادگیری الکترونیکی دربردارنده ی تعامل های دوطرفه هستند در حالی که در کلاس های سنتی، آموزش تنها به عهده ی معلم است.. برای مثال، یادگیرندگان در مکان های متفاوت می توانند، از طریق شرکت در یک کلاس درس مجازی آموزش ببینند، مربیان می توانند سؤال های خود را برای کلاس درس مطرح کنند و یادگیرندگان از طریق صفحه ی نمایش رایانه ی خود به آن ها جواب دهند.
ابزارهای فناورانه، نه تنها با استفاده از روش سمعی و بصری قوی باعث جذابیت آموزش می شوند، بلکه سطح یادگیری را نیز افزایش می دهند. دست یابی سریع به دانش و تجربه، این امکان را به معلمان می دهد که با تغییرات سریع شغلی در جهان، هم چنان در شغل خود باقی بمانند. یادگیری الکترونیکی می تواند، به توسعه ی منابع انسانی، محتوا و فناوری کمک کند. به علاوه، این شانس را برای یادگیرندگان فراهم می آورد که به هنگام خواندن، تصمیم بگیرند چگونه سریع تر و چه قدر یاد بگیرند. هم چنین آنان را قادر می سازد که از طریق ایمیل و کنفرانس های اینترنتی، با مربی شان ارتباط برقرار کنند. از آن جا که در این نوع یادگیری، به حضور در مکان خاصی نیاز نیست، فرد متحمل هزینه های رفت و آمد نیز نمی شود.
شرایط لازم
یادگیرندگانی که در دوره ی یادگیری الکترونیکی شرکت می کنند، نیازمند داشتن بعضی خصوصیات یا توانایی های معینی هستند:
* اولین شرط یادگیری، انگیزه برای یادگیری است. یادگیری الکترونیکی که یادگیرندگان را هدایت می کند، با وجود فوایدی که دارد، با بعضی مشکلات نیز همراه است. از جمله این که یادگیرنده باید انگیزه ی درونی بالایی برای یادگیری در سطح بالاتر باشد.
* یادگیرندگان الکترونیکی در روز نیازمند صرف اوقات خاصی برای آموزش هستند. آنان نباید برای ساعات طولانی جلوی رایانه بنشینند، اما می توان از طریق ترم های آموزشی، پیشرفت تحصیلی آنان را افزایش داد.
* یادگیرندگان باید ساعاتی از شبانه روز را برای آموزش انتخاب کنند که عوامل بیرونی، توجه و تمرکز آن ها را برهم نزند.
* بعد از آموزش هر درس، یادگیرنده باید درباره ی این که چگونه از آموخته هایش استفاده کند، بیندیشد. عمل به این رهنمود، سطح انگیزشی یادگیرنده را افزایش می دهد.
* یادگیرندگان مجازی باید هدف های روزانه ای را برای خود تعیین کنند.
* هرگز نباید در زمانی که به تقویت یا تکرار یک موضوع نیاز دارند، در برقراری ارتباط با معلم یا هم دوره های خود از طریق ایمیل یا کنفرانس تردید کنند.
تعامل یادگیرنده با محتوا
در طراحی فرایند تدریس، سازمان دهی فرصت های ارتباط و تعامل، عامل مهمی (به ویژه در مراکز آموزشی باز، جایی که یادگیرندگان، معلمان و منابع تدریس از نظر زمانی و مکانی دور از هم قرار دارند) به شمار می آید. تعامل یادگیری محور، عمدتاً سه گونه است: یادگیرنده- محتوا، یادگیرنده- معلم، و یادگیرنده- یادگیرنده. نوع پذیرفته شده ی دیگر، تعامل یادگیرنده- میانجی است. تعامل یادگیرنده- میانجی، بر تعامل یادگیرندگان با فناوری تأکید دارد. در صورتی که تعامل یادگیرنده- محتوا بر تعامل تعلیم و تربیتی متمرکز است. از آن جا که در نظام آموزشی باز، تعامل یادگیرنده- یادگیرنده و یادگیرنده- معلم محدود می شود، تعامل یادگیرنده- محتوا در رسیدن به هدف های یادگیری اهمیت زیادی دارد.
چند پیشنهاد
هنگامی که برنامه های یادگیری الکترونیکی به عنوان جای گزین یا به عنوان حمایت کننده از روش های یادگیری سنتی اجرا می شوند، فرایند یادگیری به پایدارتر شدن دانش کسب شده می انجامد. اگرچه هزینه ی زیرساخت های آموزش مجازی زیاد است، اما کیفیت خدمات و آموزش طولانی مدت آن رضایت بخش تر است.
در ابتدا تیم طراح باید به درستی اهداف یادگیری را تعیین کند و جنبه هایی هم چون نوع آموزش و رسانه را در نظر بگیرد. انتخاب مناسب نوع تجهیزات و ارتباطات، به اثربخش و مولد بودن آن ها در طول زمان و تأثیر آن ها در کاهش هزینه های ارتباطات و سرمایه گذاری بستگی دارد. به عبارت دیگر، رویکرد دولت ها در یادگیری الکترونیکی، آگاهی های ایجاد شده در جامعه، و وضعیت فرهنگی- اقتصادی، از عواملی هستند که می توانند فرایند یادگیری الکترونیکی را سرعت ببخشند.
از سوی دیگر، توسعه ی سریع فناوری، به توسعه ی سیستم های آموزشی کمک می کند و این نیز به پدیدار شدن مدل های آموزشی نوینی منجر می شود. برپایی آزمایشگاه های مجازی، به توسعه ی آموزش و پرورش در سرتاسر جهان کمک می کند؛ به ویژه برای آموزشگاه هایی که امکان خرید تجهیزات آزمایشگاهی را ندارند. به این ترتیب، محیطی در آموزش شکل می گیرد که خود باعث تداوم توسعه ی آن می شود. در محیط یادگیری الکترونیکی، یادگیرندگان می توانند روابط خود را با معلم، در مکان ها و زمان های متفاوت برقرار کنند. یادگیری الکترونیکی با فراهم ساختن محیط یادگیری با هزینه ی کمتر به محدودیت های مکانی و زمانی پایان داده است. در فرایند یادگیری، علاوه بر یادگیری فردی، به روابط بین معلم، یادگیرنده و هم دوره ای ها با یک دیگر نیز توجه شده است.
یکی از مهارتهای مهم زندگی، مهارت «نه» گفتن است. کسی که این مهارت را میآموزد بهراحتی میتواند کارهایی را که دوست ندارد رد کند و بسیار مؤدبانه در مقابل خواستههای غیرمنطقی اطرافیان، پاسخ منفی دهد و از استرس، نگرانی وخشم ناشی از پذیرش اجباری درخواستهای اطرافیان در امان بماند.
انواع نهگفتن اگر بخواهیم انواع مواردی را که در آنها ناچار به استفاده از این مهارت هستیم دستهبندی کنیم، به دو طبقه کلی میرسیم: نهگفتن به خود و نهگفتن به دیگران. نهگفتن به خود هر فرد برای خود اهدافی درنظر میگیرد و بر این اساس تصمیماتی اتخاذ میکند. بر این اساس و برای عملیکردن تصمیمات خود لازم است با هر آنچه که در ارتباط با خود و مانع عملیشدن تصمیمات او میشود، مبارزه کند. در چنین حالتی فرد باید به خواستههای خود نه بگوید تا بتواند به اهداف خود برسد. تصور کنید فردی را که تصمیم گرفته است با اجرای یک رژیم غذایی مناسب مقداری از وزن خود را کاهش دهد. کاهشدادن وزن هدف اساسی اوست که برای رسیدن به آن باید دست از برخی رفتارهای خوردن بردارد؛ بهعنوان مثال، از خوردن شیرینیها دست بردارد نهگفتن به دیگران آیا در همه موارد باید از این مهارت استفاده کرد؟ آیا باید همیشه در مقابل خواستههای دیگران مقاومت کرد و با جدیت جواب رد به آنها داد؟ مسلم است که باید طبقهبندی مناسبی روی موارد و موضوعاتی که نهگفتن در آنها لازم بهنظر میرسد، داشته باشیم. زمانی که قبول درخواستها خطرات و مشکلات جدی برای فرد بههمراه دارد، لازم است فرد با قاطعیت رفتار کند؛ مثل درخواست فردی مبنی بر استفاده از سیگار. در موارد دیگر چون امانتدادن کتاب به دوست وقتی که خودمان آن را نیاز داریم یا موارد مشابه دیگر میتوان در ابتدا بهدنبال راهکارهای دیگر بود و در صورت عدم وجود این راهکارها، از این مهارتها استفاده کرد. تقویت مهارتهای نهگفتن 1. مشخصکردن اهداف و برنامهها ،گام اول در این راه است. اهداف مشخصی داشته باشید و مسیرهای خود را برای رسیدن به این اهداف معین کنید؛ چندجمله ساده که به نهگفتن کمک میکند: 1. نه، الان سرم شلوغ است و نمیتوانم این کار را انجام بدهم. استفاده از روش مستقیم و ساده وقتى شخصى از شما مىخواهد کارى را انجام دهید که امکان آن وجود ندارد، خیلى مختصر و بهدور از هرگونه دلیلتراشى، مخالفت خود را اعلام کنید وحاشیهپردازی نکنید؛ براى مثال، دوستى از شما مىخواهد تکالیف او را انجام دهید. اگر امکان این کار وجود ندارد خیلى ساده بگویید: نه، متأسفم، من این کار را انجام نمیدهم. روش بازتابى رضایت و علاقهمندى خود را درباره این پیشنهاد نشان دهید و بهدنبال آن مشخص کنید در حال حاضر شرایط پذیرش این درخواست را ندارید.
2. اعتمادبهنفس خود را تقویت کنید؛
3. نهگفتن را با تمرین در مسائل جزئیتر تکرار کنید؛
4. به افرادی که قاطعیت و مهارتهای خوبی در این زمینه دارند؛ دقت کنید و ویژگیهای آنها را مورد توجه قرار دهید؛
5. اطلاعات و آگاهیهای خود را افزایش دهید. خود را تقویت کنید و مطمئن باشید که نهگفتن، روابط اجتماعی شما را مختل نخواهد ساخت. در مواردی هم که نهگفتن به مسائل جدی و خطرناکی مربوط میشود، ازدسترفتن رابطه بهنفع شما خواهد بود. با برقراری روابط سالمتر اجتماعی جایگزینی برای رابطه ازدسترفته خواهید داشت.
2. «الان وسط انجام فلان کار هستم .چهطوره در زمان x در اینباره حرف بزنیم.» خیلی پیش میآید که شما در میان انجام کاری هستید که ناگهان درخواست کمکی از شما میشود: اول، به او این اجازه را بدهید که دریابد «الان زمان خوبی نیست»؛ چراکه شما در حال انجام چیزی هستید. دوم، با پیشنهاد زمانی دیگر به او بفهمانید که شما مشتاق به کمک هستید. از این طریق او احساس بدی نخواهد کرد.
3. «اجازه بده ابتدا درباره آن فکر کنم، بعدا به تو خبر خواهم داد.» این جمله بیشتر شبیه «شاید» گفتن است تا گفتن یک «نه» صاف و پوستکنده. اگر علاقهمند هستید اما نمیخواهید همین الان «بله» را بگویید، از این جمله استفاده کنید.
4. «این ملاقات آن چیزی نبود که من دنبالش بودم.» اگر کسی در حال ایجاد یک معامله یا فرصتی است که از قضا آن چیزی نیست که شما بهدنبال آن هستید، اجازه دهید که او بداند این ملاقات آن چیزی نبود که به آن نیاز داشتید؛ در غیر اینصورت، مذاکره میتواند خیلی طولانی شود. از طرف دیگر، این جمله به طرف می فهماند که هیچ ایرادی دربارۀ پیشنهادش وجود ندارد.
5. «من بهترین فرد برای کمک در اینباره نیستم. چرا آقا/خانم X را از درخواستت مطلع نمیکنی؟» اگر از شما درخواست کمک برای چیزی میشود که نمیتوانید در آن شرکت کنید، به او این اجازه را بدهید که متوجه این موضوع شود که بهدنبال فرد اشتباهی میگردد.
6. «نه، نمیتوانم.» راحتترین و سادهترین راه برای «نه» گفتن استفاده از این جمله است.
- اگه شرایطم اجازه میداد دوست داشتم تکالیفتان را بنویسم؛ اما الان نمیتوانم و امکانش نیست.
چگونه عزت نفس و اعتماد به نفس خود را افزایش دهیم ؟
یکی از صفحات فایل پاورپوینت مورد دانلود ، انتخاب شده :
کوهنوردی که می خواست از بلندترین کوهها بالا برود پس از سالها آماده سازی، ماجراجویی خود را آغاز کرد. ولی از آنجا که افتخار کار را فقط برای خود میخواست، تصمیم گرفت به تنهایی از کوه بالا برود. شب، بلندیهای کوه را در برگرفته بود و مرد هیچ چیز را نمی دید. همه چیز سیاه بود و اصلاً دید نداشت. ابر هم روی ماه و ستارهها را پوشانده بود.
همان طور که از کوه بالا میرفت پایش لیز خورد و در حالی که به سرعت سقوط میکرد، از کوه پرت شد.
در حال سقوط فقط لکههای سیاهی مقابل چشمانش میدید و احساس وحشتناک کشیده شدن بوسیله قوه جاذبه او را در خود میگرفت. همچنان سقوط میکرد، در آن لحظات تمام رویدادهای خوب و بد زندگی اش به یادش آمد. اکنون فکر میکرد مرگ چقدر به وی نزدیک است. ناگهان احساس کرد طناب دور کمرش محکم شد و در میان آسمان و زمین معلق ماند.
در این لحظه ی سکون، چارهای برایش نماند جز آنکه فریاد بزند: خدایا کمکم کن. ناگهان صدای پرطنینی از آسمان شنیده شد: چه می خواهی؟ کوهنورد گفت: ای خدا نجاتم بده.
واقعا باور داری که من می توانم نجاتت دهم؟ البته که باور دارم.
اگر باور داری، طنابی که به دور کمرت بسته است پاره کن.
یک لحظه سکوت... و کوهنورد تصمیم گرفت با تمام نیرو طناب را بچسبد.
گروه نجات روز بعد یک کوهنورد را پیدا کردند که از سرما یخ زده و مرده بود. بدنش از طناب آویزان بود و با دستانش محکم طناب را گرفته بود، در حالی که او فقط یک متر از زمین فاصله داشت!
خشم یکی از قدرتمند ترین احساسات بشری است که اغلب مواقع با احساسات دیگر اشتباه گرفته می شود. متأسفانه برداشت های نادرستی که در مورد عصبانیت وجود دارد به رفتار های غیر سازنده ی زیادی منجر می شوند.
به همین دلیل است که شناسایی این سوء تفاهم ها و برطرف کردن آنها اهمیت زیادی پیدا می کند. در ادامه می توانید 7 باور نادرست درباره ی خشم را از نظر بگذرانید.
1- خشم احساسی منفی است
عصبانیت چیز بدی نیست و یک احساس طبیعی و سالم است. در حقیقت بسیاری از چیز هایی که مفید تلقی می شوند از همین عصبانیت سرچشمه می گیرند.
بسیاری از نابرابری های اجتماعی توسط کسانی مورد انتقاد قرار گرفته اند که از وجود آنها خشمگین شده اند. برای نمونه خشم مارتین لوتر و جمع کثیری از سیاهپوستان آمریکا نسبت به نابرابری های اجتماعی آن دوران باعث شد برای دستیابی به حقوق انسانی خود دست به اعتراض بزنند. تین نمونه و بسیاری نمونه های دیگر نشان می دهند احساس عصبانیت می تواند به تغییرات مثبتی بینجامد.
2- خشم همان خشونت است
بسیاری از مردم متوجه تفاوت احساس خشم و رفتارهای پرخاشگرانه نمی شوند. احساس عصبانیت طبیعی است اما رفتارهای پرخاشگرانه خیر. راه های سالم متعددی برای دست و پنجه نرم کردن با عصبانیت هست که به تهدید و خشونت متکی نیستند.
3- مدیریت خشم نتیجه ای ندارد
افراد وقتی مهارت های لازم برای مدیریت خشم خود را نداشته باشند، این احساساتشان می تواند در تمام حوزه های زندگیشان دردسرساز شود. بسیاری از دشواری های روابط، مسائل کاری و مشکلات قانونی نتیجه ی ابراز احساس خشم به شکلی نادرست است.
دوره ها و تکنیک های مدیریت خشم می توانند ابزار های قدرتمندی باشند که به افراد در کاهش فوران های عصبی کمک می کنند. درمان های شناختی-رفتاری برای مسائل مرتبط با خشم، درمان های مؤثری تشخیص داده شده اند.
4- خشم تنها احساسی ذهنی است
حوزه ی درگیری احساسی مثل خشم تنها به ذهن انسان محدود نمی شود. آخرین باری که واقعاً عصبانی بوده اید را به یاد بیاورید. احتمالاً ضربان قلبتان بالا رفته، صورتتان قرمز شده و دستهایتان شروع به لرزیدن کرده اند.
همه ی اینها نشان می دهند عصبانیت واکنشی فیزیولوژیک بر می انگیزد و همین واکنش است که اغلب به افکار خشمگینانه و رفتار خشونت آمیز منجر می شود. آزاد کردن ذهن و بدن از این احساسات و واکنش ها در کاهش فوران های یادشده نقشی کلیدی ایفا می کند.
5- خالی کردن عصبانیت آن را فرو می نشاند
مشت زدن به بالشت، خرد کرد وسایل داخل اتاق و یا فریاد زدن، خشم درونتان را فرو نمی نشاند. در حقیقت تحقیقات نشان داده اند خالی کردن عصبانیت به این شکل نتیجه ی معکوس دارد. هرچه بیشتر عصبانیت خود را با خشونت خالی کنید، احساس بدتری خواهید داشت.
6- بی اعتنایی به خشم باعث از بین رفتن آن می شود
سرکوب کردن خشم نیز کار درستی نیست. استفاده از خنده برای پوشاندن استیصال، انکار احساس عصبانیت، و یا اجازه دادن به دیگران برای داشتن رفتاری نامناسب برای رسیدن به احساس آرامش می تواند احساس خشم شما را به سمت درونتان راهنمایی کند. در واقع خشم فروخورده، از فشار خون گرفته تا افسردگی، با بسیاری از بیماری های جسمی و روحی مرتبط دانسته شده است.
7- مردان عصبی تر از زنان هستند
نتایج به صورت مستمر نشان می دهند مردان و زنان میزان یکسانی از خشم را تجربه می کنند، فقط آن را به شیوه های متفاوتی بروز می دهند. مردان در بروز احساس خشم خود به رفتار تهاجمی و ناگهانی تمایل بیشتری دارند و زنان معمولاً به شیوه ای غیر مستقیم، مثل بیرون راندن کسی از زندگی شان، از آن بهره می گیرند.
شیوه های سالم مقابله با عصبانیت
بهترین شیوه برای دست و پنجه نرم کردن با خشم این است که راه سالمی برای بروز آن بیابید. تبدیل کردن عصبانیت به چیزی سازنده مثل تغییری مثبت، بهترین راه غلبه بر خشم محسوب می شود.
با این حال پیش از آنکه بتوانید احساسات خود را بروز دهید باید درک درستی از احساس خود داشته باشید. هنگام تجربه ی احساسات مختلفی نظیر درماندگی، یأس و یا خشم مطلق، سعی کنید نشانه ها و علائم هر یک را شناسایی کنید.
به علائم هشدار دهنده ی اولیه ی عصبانیت توجه خاص داشته باشید. برای اینکه احساس عصبانیتتان پیش از رسیدن به سطح انفجار متوقف شود خود را از موقعیتی که در آن قرار دارید دور کنید. کمی پیاده روی یا تنفس عمیق می تواند هم ذهن و هم بدن شما را آرام کند.
وقتی آرامش خود را به دست آوردید، برای حل فعالانه ی مسئله و باز کردن آن به شکلی سازنده تر قدم هایی بردارید. بالا بردن هوش هیجانی می تواند شما را از بیان حرف ها و انجام کارهایی که ممکن است بعداً باعث پشیمانیتان شوند بازدارد.
همه کسانیکه توانستهاند به موفقیتهای چشمگیر کاری دست پیدا کنند، به این نتیجه رسیدهاند که باید ساعات اولیه روزشان را وقف فعالیتهایی کنند که برای خودشان بالاترین درجه اولویت را دارد چون بلافاصله با شروع روز درگیر اولویتهای دیگران خواهند شد. علم از این استرتژی حمایت میکند. در آخرین دستاورد پروفسور روی باوممایستر (Roy Baumeister)، استاد دانشگاه فلوریدا، میبینیم که اراده مثل عضلهای است که اگر زیاد مورد استفاده قرار گیرد دچار خستگی میشود.
به همان اندازه که افراد هنگام عصر احتمال بیشتری برای شکستن رژیمهای غذایی خود دارند، کنترل نفس و ضعف تصمیمگیری هم در آخر روز ضعیفتر میشود. از طرف دیگر، صبحهای زود قدرت اراده بالاتر بوده، افراد خوشبینتر بوده و برای مقابله با کارهای چالشانگیز آمادگی بیشتری دارند. دوست دارید بدانید که کارفرمایان و مدیران بزرگ درست بعد از بیدار شدن از خواب چه میکنند؟ در زیر به 12 مورد از فعالیتهای صبحگاهی آنها اشاره میکنیم.
1. صبح زود بیدار میشوند.
افراد موفق میدانند که زمان یکی از باارزشترین داراییهای انسان است. و بااینکه بیشتر وقت آنها وقتی به سر کار میرسند، با تلفنها، میتینگها و بحرانهای ناگهانی سپری میشود، ساعتهای ابتدای روز دیگر تحت کنترل خودشان است. به همین دلیل است که خیلی از آنها قبل از طلوع خورشید بیدار میشوند و تا میتوانند این زمانی که در کنترل خودشان است را طولانیتر میکنند.
در تحقیقی که روی 20 مدیر انجام گرفت، 90 درصد از آنها عنوان کردند که قبل از 6 صبح از خواب بیدار میشوند. بعنوان مثال، ایندرا نویی مدیر PepsiCo صبحها ساعت 4 از خواب بیدار میشود و هیچوقت دیرتر از ساعت 7 صبح سر کار نمیرسد. نکته مهم اینکه آنهایی میتوانند روزهای کارامدتری داشته باشند که زودتر بیدار شوند.
2. قبل از اینکه برنامه کاری روزانه به سراغشان بیاید، ورزش میکنند.
مهمترین فعالیت صبحگاهی افراد قدرتمند ورزش است، چه ورزش کردن در خانه و چه رفتن به باشگاه ورزشی. اورسلا برنز، مدیرعامل Xerox، یک ورزش یک ساعته برای خود تنظیم میکند که ساعت 6 صبح شروع میشود. از طرف دیگر استیو مورفی مدیرعامل Christies از صبحهای خود برای تمرینات یوگا استفاده میکند.
باید بدانید که این افراد، افرادی بسیار پرمشغله هستند، پس اگر برای ورزش کردن وقت میگذارند به این معنی است که خیلی مهم است. جدا از اینکه ورزش کردن در صبح باعث میشود عصرها برای این کار وقت کم نیاورید، یک ورزش صبحگاهی به کاهش استرس روز هم کمک کرده، با تاثیر رژیمهای غذایی پرکالری و چربی مقابله کرده و کیفیت خواب را هم تقویت میکند.
3. روی یک پروژه کاری بسیار مهم کار میکنند.
ساعات آرام صبح زمانی ایدآل برای تمرکز بر روی پروژههای مهم کاری هستند، بدون اینکه کسی حواسشان را پرت کند. گذراندن این وقت در ابتدای روز باعث میشود قبل از اینکه دیگران (بچهها، کارمندان یا رئیس) توجه و تمرکزتان را برهم بزنند، با تمرکز حواس بیشتر کار کنید.
دبی مویسیچین، که استراتژیست تجاری است و در روز باید با میتینگها و تماسهای پشت سر هم دست و پنجه نرم کند، میگوید با این وضعیت قادر نبوده است هیچ کار مفیدی را پیش ببرد و به همین دلیل صبحهای زود خود را برای رسیدگی به پروژههای خود اختصاص داده است و هر روز خود را روی یک پروژه مهم میگذراند.
4. روی یک پروژه شخصی مهم کار میکنند.
وقتی کل روز مجبور باشید در جلسات مختلف کاری شرکت کنید و شب که به خانه میآیید با وجود خستگی و گرسنگی تازه باید ببینید که برای شام باید چه کنید، نوشتن رمان یا انجام یک کار هنری خیلی دور از ذهن به نظر میرسد. به همین دلیل است که بسیاری از افراد موفق، ساعات ابتدایی روز خود را برای کار کردن روی پروژههای شخصی خود، کارهایی که دوست دارند و از انجام آن لذت میبرند، استفاده میکنند.
شارلوت واکر، معلم تاریخ، میگوید که ساعات بین 6 تا 9 صبح خود را روی نوشتن کتابی درمورد سیاستهای مذهبی غرب افریقا میگذراند. قبل از اینکه با مسئولیتهای تدریس روزانه مشغول شود، فرصت دارد که مقالات مختلف را مطالعه کرده و چندین صفحه به کتاب خود اضافه کند.
5. اوقاتی خوب را با خانوادهشان میگذرانند.
خیلیها ممکن است شام را از برنامه غذاییشان حذف کرده باشند و به همین دلیل افراد موفق از صبحها برای وقت گذراندن با خانواده، چه با خواندن داستان برای فرزندانشان باشد یا کمک به درست کردن یک صبحانه عالی، میگذرانند.
جودی روزنتال، برنامهریز مالی در نیویورک، صبحها بهترین وقتی است که با دخترش میگذراند. در این زمان به او کمک میکند لباسش را بپوشد، تختش را مرتب کند، و خیلی وقتها هم با هم نقاشی میکشند. بعد با هم صبحانه را آماده کرده و مینشینند و موقع خوردن صبحانه با هم گپ میزنند. برای او این 45 دقیقه صبحگاهی ارزشمندترین ساعات روز هستند.
6. با همسرشان ارتباط برقرار میکنند.
افراد موفق بخاطر اینکه شبها بخاطر مشغله آن روز حسابی خسته هستند و وقت زیادی هم باید صرف آمادهسازی شام و دیدن تلویزیون کنند، ارتباط با همسرانشان را برای صبح میگذارند. چه چیزی بهتر از یک رابطهجنسی بعد از بیدار شدن میتواند به شما برای کل روز انرژی دهد؟ از این گذشته، داشتن ارتباط جنسی منظم شما را باهوشتر کرده، درآمدتان را بالاتر برده و کالریسوزی هم میکند.
خیلی از افراد موفق حتی اگر ارتباط جنسی هم با همسرشان برقرار نکنند، صبحها برای حرف زدن با آنها وقت میگذارند. بعنوان مثال، مدیرعامل BlackRock هر روز صبح با همسرش به پیادهروی رفته و از این زمان برای صحبت کردن با هم درمورد زندگی، مسائل مالی، امور خانه و برنامههای هفته پیش رو استفاده میکنند.
7. قرار ملاقاتهایشان را برای صبحانه تنظیم میکنند.
مخصوصاً اگر بخواهید شام را به خانه برگردید، صبحها وقتی عالی برای وقت ملاقات است. علاوهبراین، گذاشتن این قرار ملاقاتها برای صبحانه بسیار بهتر از ناهارهای پرمشغله است. کریستوفر کالوین، وکیل پایه یک نیویورکی، چهارشنبههای خود را به این مسئله اختصاص داده است و روزهای دیگر به پیادهروی میرود.
8. برای پاک کردن ذهنشان مدیتیشن میکنند.
آدمهای موفق همانقدر که از خودشان انتظار دارند از دیگران هم انتظار دارند. به همین دلیل قطع ارتباط با برنامه کاری روزانهشان و آرام کردن ذهنشان کار بسیار سختی است. آنها قبل از اینکه از خانه بیرون بروند، خودشان را وقف یک تمرین معنوی مثل مدیتیشن یا نماز میکنند تا بتوانند خودشان را برای مشغلههای آن روز متمرکز کنند.
مانیشا تاکور، مدیر شرکت MoneyZen wealth Management، برای پاک کردن ذهن خود از مدیتیشن استفاده میکند. او دو جلسه 20 دقیقهای در روز را صرف اینکار میکند، یکی قبل از صبحانه و دیگری شبها قبل از خواب. او در این تمرین بر روی تنفس خود تمرکز کرده و شعاری را در ذهن خود تکرار میکند.
9. چیزهایی که بخاطر آن شکرگزار هستند را یادداشت میکنند.
ابراز قدرشناسی یک راه خوب دیگر برای متمرکز کردن خودتان و ایجاد دیدگاهی عالی برای خود قبل از رفتن به محلکار است. نوشتن آدمها، مکانها و فرصتهایی که برای آن شکرگزار هستید، فقط چند دقیقه از وقتتان را میگیرد اما تغییری فوقالعاده در رویکرد شما نسبت به زندگی ایجاد میکند.
وندی کای، دکتر داروشناس، میگوید که زمانی از صبحهای خود را صرف ابراز قدرشناسی، درخواست راهنمایی و الهام گرفتن میکند. بعد وقتی سر کار میرسد، دیدی شفاف پیدا کرده است.
10. برنامهریزی روزانهشان را انجام میدهند.
برنامهریزی از قبل برای روز، هفته یا ماه ابزار مدیریت زمانی بسیار عالی است که باعث میشود روال امور از دستتان خارج نشود. استفاده از صبحها برای فکر کردن از بالا به زندگیتان به شما کمک میکند بتوانید اولویتبندیتان را راحتتر انجام داده و خط سیر زندگیتان را مشخص کنید.
کریستین گالیب، مدیر بانک هر روز ساعت 5 صبح از خواب بیدار میشود. در روزهای هفته اول ورزش میکند، کمی کتاب میخواند و بعد قبل از درست کردن صبحانه کارهای آن روزش را مرور میکند. او میگوید این برنامهریزی صبحگاهی باعث میشود کنترل بهتری روی روز خود داشته باشد.
11. ایمیلهایشان را چک میکنند.
بااینکه متخصصین مدیریت زمان اعتقاد دارند تا میتوانید باید چک کردن ایمیل را کنار بگذارید، اما خیلی از افراد موفق روزشان را با چک کردن ایمیلهایشان شروع میکنند. خیلی سریع صندوق ایمیلهای رسیدهشان را نگاه میکنند تا ببینند ایمیل مهمی دریافت کردهاند که نیاز به پاسخ فوری داشته باشد یا خیر و ایمیلهای مهمی که نیاز به باز بودن فکر دارد را در آن زمان میفرستند.
بعنوان مثال، گرتچن رابین، نویسنده کتاب “The Happiness Project”، هر روز ساعت 6 از خواب بیدار میشود، درحالیکه خانوادهاش ساعت 7 از خواب بیدار میشوند. او از این یک ساعت برای چک کردن ایمیلهایش، برنامهریزی برای آن روز و خواندن روزنامه و سایتهای خبری استفاده میکند. انجام این کارها در ساعات ابتدای روز به او امکان میدهد بهتر تمرکز کند و بتواند بهتر از پس کارهای سختتر آن روز برآید.
12. اخبار روز را میخوانند.
افراد موفق، چه از طریق خواندن روزنامه باشد و چه چک کردن وبلاگها و سایتهای خبری، عادت دارند قبل از صبحانه از اخبار روز مطلع شوند. بعنوان مثال، ریاست کمپانی GE، جف ایملت، روزش را با کمی دویدن شروع کرده و بعد کمی روزنامه خوانده و VNBC تماشا میکند. دیوید راشف رئیس Virgin America هم از صبحهای خود برای گوش دادن به خبر ورزشی و خواندن روزنامه استفاده میکند. این باعث میشود که وقتی سر کار رسیدند، خیلی خوب از اتفاقاتی که در جهان میگذرد مطلع باشند.
طلب خوبی دیدم، گفتم صرفاً جهت اطلاع اینجا بذارم!
زمانی که شما خمیر دندان می خرید، اگر متوجه قوطی یا لوله خمیر شوید، در پائین آن به یکی از چهار رنگ زیر علامت گذاری شده است:
اگر علامت رنگ سبز باشد: خمیر دندان از مواد طبیعی ساخته شده است.
اگر علامت رنگ آبی باشد: خمیر دندان از مخلوطی از مواد طبیعی و ادویه جات ساخته شده است.
اگر علامت رنگ سرخ (قرمز) باشد: خمیر دندان از مواد طبیعی و مواد شیمیایی ساخته شده است.
اگر علامت رنگ سیاه باشد: خمیر دندان کاملاً از مواد شیمیایی ساخته شده است.
نکته: شما فقط آن خمیر دندانی را خریداری کنید که با رنگ سبز یا آبی علامت گذاری شده است.
یک عکس، یک طرح یا یک نقاشی؛ بعضاً چنان تاثیری روی بیننده دارد که شنیدن ساعت ها نصیحت و یا دیدن ده ها فیلم نمیتواند داشته باشد. هنرمندانی که به ساده ترین روش ها در طول تاریخ با همین تصاویر قدم های مهمی در آگاه سازی مردم و تحول جامعه برداشته اند، اگر هم تاثیرشان به این بزرگی نبوده باشد همین که باعث تکان خوردن یک انسان درباره یک موضوع شده باشد باز هم ارزشمند هستند. سعی داریم در این سری مطالب گزیده ای از این کاریکاتور ها و طرح های تاثیر گذار را برایتان فراهم کنیم. تصاویری که تاثیر آن را باید خودتان و بسته به شرایطتان درک کنید و نمیتوان توصیفی برای آن داشت.
معمولا هرکس در هر دوره از زندگی اش به دلایلی ممکن است دچار افسردگی کوتاه یا طولانی مدت شود. رهایی از افسردگی گاه طاقت فرسا و به مشاوران متخصص در این امور نیاز است، اما زمانی که دچار افسردگی شده ایم باید مراقب باشیم با افکار غلط به وضع بد خود دامن نزنیم. چراکه افسردگی با ناامیدی شروع می شود و آرام آرام روح انسان را به نابودی کشانده و فرد را از زندگی دلسرد می کند.
در واقع وقتی نسبت به شرایط به وجود آمده در زندگی مان احساس بدی داریم و افسرده هستیم، مدام آرزو می کنیم کاش هر چه سریع تر از این وضع خلاص شویم و روحیه مان خوب شود. این موضوع بسیار طبیعی و از ویژگی های انسان است، چرا که او دوست دارد هیچ موضوعی روزگارش را تیره و تار نکند، اما متاسفانه این تفکر و این گونه تلاش مان برای رهایی از اندوه، ممکن است نتیجه ای کاملا معکوس بدهد و ما را به وادی افسردگی عمیق تری بکشاند. مقاومت در برابر این شرایط موجب می شود بیش از هر لحظه دیگر روی مشکل خود متمرکز شویم و احساس مان بدتر شود، زیرا فکر کردن به وضع موجود لحظه ای رهایمان نمی کند و ما را آسوده نمی گذارد. حقیقت این است که هرگز نمی توان روی همه چیز تسلط داشت و آن را کنترل کرد. بویژه اگر موضوعی بشدت آزارمان داده باشد، وقتی سعی کنیم به زور خود را از افسردگی برهانیم بیشتر مضطرب شده، گرفتار احساسات بد و ناخواسته دیگری نیز می شویم. بنابراین گاهی اوقات بهترین روش این است که دست از کنترل اوضاع بردارید و مقاومت نکنید. تنها باید بپذیرید که مشکلات و ناراحتی های معمول زندگی زودگذر هستند و طی زمان برطرف می شوند و آن گاه رهایی از افسردگی آسان تر می شود.
بیزاری از احساس بد
در لحظات افسردگی معمولاافکاری مانند: "دارم دیوانه می شوم"، "این وضع هیچ وقت تمامی ندارد."، "چرا نمی توانم مثل بقیه از زندگی لذت ببرم." و "من خیلی بدبخت هستم" به سراغ مان می آید. ذهن مان شروع به افزودن احساسات منفی جدیدتری به احساسات بد قبلی می کند و بتدریج ترس از گرفتار ماندن در این افسردگی اوضاع را وخیم تر می کند. در واقع این ذهن فرد افسرده است که همه چیز را برایش مشکل و غیرقابل تحمل تر می کند. می توانید با یک آزمایش کوچک پی به صحت این موضوع ببرید. هر وقت موضوعی شما را ناراحت کرد، به آن بدون هیچ نوع دغدغه فکری نگاه کنید و هرگز آن را ارزیابی نکنید و اجازه دهید زمان آن را حل کند، سپس متوجه می شوید که آن موضوع ناراحت کننده چقدر راحت از کنارتان می گذرد و هرگز شما را به افسردگی نمی کشاند. با این روش دیگر بی جهت ذهن تان دچار آشوب و دلواپسی نمی شود. در حقیقت وقتی موضوعی بد با فرآیندهای ذهنی حمایت نشود بسرعت ضعیف می شود و دیگر توان افسرده کردن شما را ندارد. بنابراین با افکار منفی، موضوع ناراحت کننده را تغذیه و نیرومند نکنید تا زودتر به آرامش برسید.
مقایسه نکنید
"حیف، وقتی افسرده نبودم، همه چیز چقدر خوب بود."، "چه روزهای خوبی داشتم و اکنون چقدر بدبخت هستم. چرا نمی توانم به گذشته برگردم؟" بیشتر مردم هنگام غم و اندوه به این چیزها بسیار فکر می کنند، اما متوجه نیستند که این افکار نه تنها چیزی را تغییر نمی دهد بلکه بیشتر صدمه می زند و حال فرد را بدتر می کند. اگر می خواهید از شر افسردگی خلاص شوید دست از مقایسه زمان فعلی تان با روزهای خوش گذشته بردارید. فراموش کنید که در گذشته چه داشته و اکنون چه چیزی را از دست داده اید. آنچه پیش آمده، پیش آمده است. به جای فکر کردن به گذشته به زمان حالتان بیندیشید. این که اکنون چه دارید و چگونه می توانید با امکانات فعلی تان بحران را از سر بگذرانید مهم است. به این ترتیب قدرت تحمل تان را بالاببرید.
طرح سوال های بی فایده، ممنوع
بسیاری از مردم هنگام افسردگی از خودشان سوال های بی فایده می کنند. مانند: "چه وقت این شرایط بد تمام می شود؟"، "چرا من باید اینقدر گرفتار باشم؟" و "چه کار کردم که مستحق این شرایط هستم؟" معمولاپاسخ این نوع سوال ها تنها به فرد کمک می کند منبع تیری را که به قلبش فرورفته، پیدا کند و کاری بهتر از این صورت نمی دهد و البته در روزهای افسردگی دانستن این که بلااز کجا بر سرتان نازل شده، اصلااهمیتی ندارد. چیزی که اکنون مهم است این که آن تیر را چگونه از قلب تان بیرون آورید. سوال هایی مانند "چرا من؟" وضع تان را بدتر می کند و مدام در مورد موضوعی که پیش تر اتفاق افتاده احساس بدتان را تازه نگه می دارد. روی کارهایی که در رهایی از افسردگی موثر است متمرکز شوید و با این سوال های بیهوده خود را عذاب ندهید.
ترس را کنار بگذارید
گاهی اوقات از موضوعات مختلف می ترسیم و اصلاهم عجیب نیست، زیرا طبیعت انسان به گونه ای است که در برابر مواردی که آنها را تهدید می داند، بترسد تا بتواند واکنش مناسب جنگ یا گریز از خود بروز دهد، اما متاسفانه افرادی که گرفتار افسردگی هستند، از بی اهمیت ترین موارد هم مثل حرف زدن با مردم دچار ترس می شوند. این نوع وحشت نیز افسردگی شان را شدیدتر می کند. باید بیاموزید که ترس های ما همیشه برخاسته از تهدید های واقعی نیست و گاهی اوقات مغلطه ای بسیار ساده است. در واقع ترس های غیرواقعی مانند زنگ خطر آتش است که درست کار نمی کند و همیشه بی موقع فعال می شود و باید فهمید هر بار که صدایش در می آید به معنای وجود آتش نیست. بنابراین بیاموزید به تمام هشدارهای درونی تان توجه نکنید و بگذارید هر قدر می خواهد زنگ بزند. حتی برای خاموش کردن آن تلاش نکنید، فقط صدایش را نادیده بگیرید. به عبارتی با جدی نگرفتن ترس های بی مورد، شانس رهایی از افسردگی تان را افزایش می دهید.
احساس شرمندگی را کنار بگذارید
معمولا افرادی که دچار افسردگی هستند احساس شرمندگی و خجالت وجودشان را پر می کند. آنها احساس می کنند وجودشان پر از عیب و ایراد است که گرفتار چنین شرایطی شده اند و دائم خود را سرزنش می کنند. این بی رحمی با خود موجب فرورفتن به افسردگی عمیق تری می شود. بنابراین سعی کنید هرگز خود را سرزنش نکنید و از خودتان خجالت نکشید، حتی اگر مقصر واقعی خودتان بودید. شما در هر حال برای رهایی از دام افسردگی به آرامش نیاز دارید.
اگر توانستید به موارد گفته شده بخوبی توجه کنید، اکنون آنقدر آرام شده اید که بتوانید به این موضوع که علت افسردگی تان چیست، بیندیشید. متاسفانه بیشتر خطایی که افراد مبتلابه افسردگی نشان می دهند این است که سعی نمی کنند دلیل افسردگی شان را شناسایی کنند و خود را همان طور درمانده رها می کنند. گاهی اوقات تنها یک احساس غیرواقعی نسبت به موضوعی شما را دچار افسردگی کرده است که با شناختن آن می توانید دوباره شادی را به خود برگردانید. فراموش نکنید بیشتر مواقع این خود ما هستیم که وجودمان را با تفکرهای نادرست غرق در اندوه می کنیم. عکس این موضوع نیز می تواند رخ دهد و می توانید شادی را از اعماق وجودتان بیابید و به خودتان کمک کنید. اگر دلایل افسردگی تان کاملاواقعی و اساسی است، به عزیزان تان اجازه دهید شما را کمک کنند یا از کمک مشاوران متخصص استفاده کنید. فراموش نکنید که باید هرچه سریع تر از دنیای افسردگی بیرون بیایید. باید دوباره یادآوری کرد که قرار گرفتن در حالت افسردگی می تواند ریشه هایی کاملاطبیعی داشته باشد، مانند زمانی که فرد از چیزی می ترسد و می خواهد فرار کند یا تصور می کند همه چیز علیه اوست و خودش را بی پناه می بیند و از این دست موارد. تنها کاری که باید کرد توجه نکردن به این افکار منفی و شوم است و در عوض روی کارهایی که می تواند ما را از افسردگی برهاند باید متمرکز شد.
در این جنگ نرم، ملت ها و مردم با اراده خود و قبول هزینه در معرض حمله قرارمی گیرند و ماهواره یکی از ابزارهای قوی برای تغییر و دگرگونی فرهنگ یک جامعه است، این کالای فرهنگی در کنار مزیت ها، مضرات فراوانی نیز دارد و ابزار مهم دشمن در جنگ نرم و یکی از عوامل تشدید بحران در خانواده هاست.
تغییرات فرهنگی، ارزشی و کمرنگ کردن الگوهای دینی در میان زنان و دختران از تاثیرات و پیامدهای منفی ماهواره برجامعه و خانواده است و از این طریق زنان را در کشورهای اسلامی از معارف الهی، فضایل و ارزش های اخلاقی نهی کرده و از این راه به اهداف خود دست پیدا می کنند.
فیلم های ماهواره بیانگر الگوی خانواده های غربی بوده و با القای فرهنگ غرب ارزش ای اخلاقی مانند حیا، غیرت و عفاف را در جامعه از میان می برند و درصدد تثبیت روابط موازی در بیرون از خانواده هستند که این اقدامات موجب فروپاشی بنیان خانواده می شود.
کمرنگ شدن ارزش های خانوادگی و گسست نهادخانواده ازدیگر نتایج فیلم های نامناسب شبکه های ماهواره ای است، رشد طلاق در جامعه از نشانه های این گسست خانوادگی است که به دنبال خود مسائل متعدد دیگری از جمله فقر، اعتیاد و افزایش فرزندان بی سرپرست را به همراه دارد.
هنگامی که اعضای خانواده در روز های متوالی سریال های نامناسب ماهواره را مشاهده می کنند که هدف آنها عادی سازی روابط با نامحرم است، خیانت به همسر برای آنها عادی شده و مشاهده این برنامه ها و عدم کنترل افراد بر رفتارخویش، نوعی بی مهری، دلسردی و اختلاف میان زن وشوهررا ایجاد می کند.
در سریال های نامناسب شبکه های ماهواره ای، سنت های اجتماعی و فرهنگی کشورها مورد تحقیر قرار می گیرند و نقش خانه داری، همسرداری و مادری زیر سوال رفته و بیشترین تاکیدآنان نشان دادن ارزش کار زن در بیرون از از خانه است.
ماهواره ها در واقع آخرین دست آوردهای رسانه ای غرب برای تحقق اهدافی است که از سال ها پیش و با اتخاذ دکترین آمریکا برای رویارویی با انقلاب اسلامی تدارک دیده شده است وباید تلاش شود تا با بصیرت و اطلاع رسانی جلوی این هجوم خاموش گرفته شود.
جنتلمن (Gentleman) در فرهنگ لغات فارسی به معنی با شخصیت، باتربیت، باوقار و نجیب ترجمه شده است همچنین به فردی گفته می شود که همه قواعد اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی جامعه را رعایت کند. جنتلمن درواقع اصطلاحی با ریشهٔ لاتین است که در انگلیسی امروز برای اشاره به افرادی به کار میرود که دارای رفتاری مناسب و مؤدبانه باشند. همچنین ممکن است برای اشاره به دستهای از مردان به کار رود، یا خودش میتواند نشانهای از رعایت ادب در شخص گوینده باشد. اما جنتلمن ها همیشه از قوانینی پیروی میکنند که ما در اینجا این قوانین رو یادآوری میکنیم. باشد که بتوانید یک جنتلمن باشید.
ترفندها و حقایق ساده ای که همیشه به کارتان می آید
کودکان هنگام صبح به انرژی نیاز دارند. برای تولید این انرژی باید والدین غذایی را انتخاب کنند که سرشار از کالری و ویتامین باشد و هرچند برای تهیه صبحانه برای فرزند خود زمان کافی ندارند، می توانند با خوراکی های ساده اما کاملا مقوی آنها را روانه مهد یا مدرسه کنند.
نیویورک تایمز در مقاله ای بچه های آمریکایی را با دیگر کودکان و نوجوانان سراسر دنیا مقایسه کرده بدینصورت که بچه های آمریکایی در منوهای صبحانه شان اکثرا غلات، بلغور جو دوسر، شیر، ماست، تخم مرغ، مغز بادام، كنجد و عسل و قطعات میوه دیده می شود در حالیکه این وعده غذایی برای بسیاری دیگر از بچه ها در سراسر دنیا در زمان های کاملا مشابه، گاهی کاملا متفاوت است.
Saki Suzuki, 2 ¾ years old, Tokyo
Doga Gunce Gursoy, 8 years old, Istanbul
Nathanaël Witschi Picard, 6 years old, Paris
Phillip Kamtengo, 4 years old, and Shelleen Kamtengo, 4 years old, Chitedze, Malawi
Koki Hayashi, 4 years old, Tokyo
Viv Bourdrez, 5 years old, Amsterdam
Birta Gudrun Brynjarsdottir, 3 ½ years old, Reykjavik, Iceland
Aricia Domenica Ferreira, 4 years old, and Hakim Jorge Ferreira Gomes, 2 years old, S?o Paulo, Brazil
Emily Kathumba, 7 years old, Chitedze, Malawi
Oyku Ozarslan, 9 years old, Istanbul
Tiago Bueno Young, 3 years old, S?o Paulo, Brazil
وبسایت پدال: عجولبودن در دنیای رانندگی، با توجه به زیرساختهایی که وجود دارد، چیزی است که اکیداً توصیه نمیشود. این موضوع میتواند در نهایت به توقیف اتومبیل شما و همینطور زندان ختم شود. همچنین ممکن است مجبور به ارزیابی روانشناختی شوید!
در ادامه، جریمههایی را بررسی میکنیم که در نقاط مختلف جهان برای سرعتهای بالا درنظر گرفته شدهاند.
سرزمین مادری جایی است که متولد شده ایم و در آن پرورش یافته ایم. جایی است که هر کسی به آن تعلق خاطری خاص و جدا ناشدنی دارد. بوی خاکش و رنگ آسمانش همیشه در ذهن می ماند. جایی که مردمانش نسبت به هم احساس نزدیکی دارند و به نوعی همراه و پشتیبان هم هستند. سرزمین مادری موسم عاطفه های یکرنگ است، جولانگاه خاطره های شیرین و خاستگاه عشق ابدیست. سرزمین مادری دارای حرمت است و همگان موظفند به طریقی دین خود را در برابر آن ادا کنند چون از هوایش نفس میکشند، از غذایش می خورند، از آبش می نوشند و فرصت های زندگی را در فضایش میگذرانند ... در ادامه ایمیل، شما دوستان روشهای دهگانه ای را از نظر خواهید گذراند که بوسیله آنها می توانید مقداری از دین خود را به سرزمین مادری تان ادا کنید:
1. هر روز، کاری خوب انجام دهید.
از کمک کردن به افراد بی بضاعت و تنگدستان گرفته تا عیادت از بیماران و سالمندان و گره گشودن از مشکلات گرفتاران، با خود قرار بگذارید که در هر روز کاری خوب، هرچند کوچک، انجام دهید.
2. تلاش کنید فرد مفیدی باشید.
شرایط کنونی یک سرزمین، برآیند افکار و رفتار همه افراد آن سرزمین است. هر کسی برای اعتلا و پیشرفت سرزمین مادری اش باید از خود شروع کند و سعی نماید سهم خود را ادا کند. حتما نباید کاری بزرگ انجام دهید، همین که قدمهای کوچک مثبت را با عشقی بزرگ بردارید کافیست.
3. هوای هموطنان خود را داشته باشید.
برای پشتیبانی و یاری رساندن به دیگران پیشقدم شوید. به انسانها احترام بگذارید و همیشه لبخند بر لب داشته باشید. وقتی در طول روز به اطراف خود نگاه میکنید مطمئناً فرصت های زیادی را خواهید یافت که میتوانید با دستگیری از دیگران، به آنها کمک کنید. حق تقدم سالمندان و کودکان را در همه حال رعایت کنید، بی توقع عشق بورزید و هیچکس را قضاوت نکنید.
4. محافظت از محیط زیست را یک اولویت بدانید.
همه ما در برابر محیطی که در آن زندگی میکنیم و تلاش برای ایجاد شرایط بهتر زیستی و جلوگیری از صدمه دیدن طبیعت مسئولیم. کاشتن درخت، تولید زباله کمتر، استفاده بیشتر از وسایل نقلیه عمومی و جلوگیری از هدر رفت منابع تجدید ناپذیر مانند آب، رعایت بهداشت و پرهیز از آلوده کردن اماکن عمومی، برخی از مواردی هستند که برای نگهداری از محیط زیست باید لحاظ شوند.
5. زمان مطالعه خود را افزایش دهید.
افراد جامعه ای که مطالعه نمیکنند همیشه در یک زندان فکری و اعتقادی محبوس هستند و اینگونه است که سرزمین مادری شان فرصت پیشرفت و توسعه پیدا نمی کند. مردمی که کتاب نمی خوانند به نوعی اسیر و دنباله رو کسانی هستند که از این نقطه ضعف و عدم آگاهی عموم به نفع خود برای فریفتن و به بیراهه کشاندن آدمها بهره میبرند. بنابراین مطالعه و ارتقای فرهنگ کتاب خوانی درنهایت به اعتلای همه جانبه یک سرزمین خواهد انجامید.
6. در یک زمینه تخصص پیدا کنید.
متخصص شدن در یک حرفه، هم آینده شما را از لحاظ شغلی تضمین میکند و هم سودآوری سرشاری برای سرزمین مادری تان دارد. تصور کنید که همه افراد یک جامعه در حرفه شان متخصص باشند و از تجربه خود برای بهبود شرایط استفاده کنند، آنگاه بسیاری از مشکلات و معضلات براحتی حل میشد. سعی کنید تا جایی که میتوانید تجربه کسب کنید و سطح شغلی خود را بالا ببرید و اندکی از این اندوخته را رایگان به دیگران اختصاص دهید.
7. در شرایط اضطرار، منافع جمع را به منافع شخصی مقدم بدانید.
وقتی حادثه ای غیر مترقبه مانند سیل، زلزله و طوفان رخ میدهد، هم دل و متحد برای حمایت از دیگران بکوشید و بجای هجوم برای جمع آوری مواد غذایی و سایر مایحتاج، بکوشید تا منافع عموم به رفع نیازهای شخصی تان ارجحیت داشته باشد.
8. به فکر نسلهای بعد باشید.
سرزمین مادری شما فقط به شما تعلق ندارد، بلکه به نسلهایی که قرار است در آینده در آن زندگی کنند نیز متعلق است. یادتان باشد که پیشرفت و آبادانی مطالبه ای است که نسلهای آینده از شما خواهند داشت و منابع یک سرزمین امانتی است که باید بخوبی از آن مراقبت کنید تا به دست آیندگان برسد.
9. در برابر متجاوزان متحد شوید.
در دنیای امروز همیشه احتمال دارد کشوری یا گروهی به سرزمین شما تجاوز کنند. در این شرایط باید همه در برابر این تعدی متحد و همصدا برای دفاع از سرزمینشان به پا خیزند و تا بیرون راندن متجاوزان از پای ننشینند و از هیچ فداکاری دریغ نکنند. دفاع از سرزمین مادری، وظیفه و ادای دینی است که بر گردن همه است.
10. به سلامتی تان اهمیت بدهید.
یک سرزمین سالم نیاز به مردمانی سالم دارد. باید به سلامت جسم و فکرتان اهمیت دهید. سالم غذا بخورید و همیشه وقتی را برای ورزش کنار بگذارید. شادی را فراموش نکنید و مثبت بیاندیشید. استرس و افکار منفی را از خود دور کنید. هر روز بخندید و از غم و اندوه فاصله بگیرید. تفریح و مسافرت کنید. به موسیقی گوش دهید، به سینما، تئاتر، کنسرت و موزه بروید و ذهنتان را از ناامیدی و افسردگی خالی کنید.
Three things in life that are never certain
سه چیز در زندگی پایدار نیستند
Dreams
رویاها
Success
موفقیت ها
Fortune
شانس
Three things in life, once gone never come back
سه چیز در زندگی قابل برگشت نیستند
Time
زمان
Words
گفتار
Opportunity
موقعیت
Three things in human life are destructive
سه چیز در زندگی انسان را خراب می کنند
Alcohl
الکل
Pride
غرور
Anger
عصبانیت
Three things are constructive in life
سه چیز انسانها را می سازند
Hard Work
کار سخت
Sincerity
صمیمیت
Commitment
تعهد
Three things are most valuable in life
سه چیز در زندگی بسیار ارزشمند هستند
Love
عشق
Self-Confidence
اعتماد به نفس
Friends
دوستان
Three things should never be shattered in life
سه چیز در زندگی که هرگز نباید از بین بروند
Peace
آرامش
Hope
امید
Honesty
صداقت
And how beautifully these three important things in life, are expressed by Dr.Ali Shariati
و چه زیبا این سه چیز مهم در زندگی از دیدگاه دکتر علی شریعتی بیان شده
Never rely on three things
به سه چیز هرگز تکیه نکن
Pride
غرور
Lie
دروغ
Love
عشق
A pride individual gallops
انسان با غرور می تازد
He loses by telling lies
با دروغ می بازد
And dies with love
و با عشق می میرد
Our happiness in life is based on three principals
خوشبختی زندگی ما بر سه اصل است
Yesterday's Experience
تجربه از دیروز
Benefiting the present
استفاده از امروز
And Hope for Tomorrow
امید به فردا
The destruction of our lives are also based on three principles
تباهی زندگی ما نیز بر سه اصل است
Regret for Yesterday
حسرت دیروز
Wasting Today
اتلاف امروز
Fear of Tomorrow
ترس از فردا
از شیخ بهایی پرسیدند: خیلی سخت میگذرد.چه باید کرد؟
شیخ میفرماید :خودت میگویی سخت میگذرد سخت که نمی ماند....
پس خدا رو شکر که میگذرد نمی ماند...
کلمات، تاثیر شگرفی روی ضمیر ناخودآگاه انسان دارند. ناخودآگاه بدون آنکه منظورمان را بداند هر چه بگوییم خوب یا بد را برایمان خلق می کند. لذا لازم است برای دستیابی به موفقیت از کلمات مثبت و دارای انرژی مثبت استفاده کنیم.
با این که مفهوم کلی عبارت "من بیمار نیستم" مثبت است اما کلمه "بیمار" واژه منفی است. ضمیر ناخودآگاه به منظور و مفهوم کاری ندارد، بلکه روی کلمات متمرکز می شود. به عنوان مثال در جمله "فراموش نکنی در هنگام برگشتن نان بخری" احتمال فراموشی بیشتر از زمانی است که می گوییم "یادت باشد که هنگام برگشتن نان بخری"، زیرا در حالت اول ناخودآگاه بر روی فراموشی تمرکز می کند و در حالت دوم بر روی به یاد ماندن.
و یا مثلاَ برای آرام شدن یک نفر جمله "آرام باش" بیشتر از جمله "داد نزن" تاثیر دارد و همچنین به کار بردن جملاتی از قبیل "خسته نباشی"، "دستت درد نکند" و... در ناخودآگاه تاثیر منفی می گذارد و باعث افزایش خستگی، درد و... می شود.
وقتی درباره چیزی واژه بد را به کار می بریم باید بدانیم در جهان چیز منفی و بدی وجود ندارد. وقتی چیزی بد تلقی می شود، در واقع به ما خبر نبودن خوبی می دهد. پس چه بهتر است که به جای بد بگوییم ناخوب. هر گاه ذهنتان را از امواج منفی (افکار، کلام، عادات و... ) تخلیه کنید آنگاه شاهد هجوم شادی و آرامش خواهید بود.
به جای خسته نباشید؛ بگوییم : خدا قوت
به جای خدا بد نده؛ بگوییم : خدا سلامتی بده
به جای بد نیستم؛ بگوییم : خوب هستم
به جای فراموش نکنی؛ بگوییم : یادت باشه
به جای پدرم درآمد؛ بگوییم : خیلی راحت نبود
به جای دستت درد نکنه؛ بگوییم : ممنون از محبتت، سلامت باشی
به جای ببخشید که مزاحمتان شدم؛ بگوییم : از اینکه وقت خود را در اختیار من گذاشتید متشکرم
به جای گرفتارم؛ بگوییم : در فرصت مناسب کنار شما خواهم بود
به جای دروغ نگو؛ بگوییم : راست می گی؟ راستی؟
به جای قابل نداره؛ بگوییم : هدیه برای شما
به جای شکست خورده؛ بگوییم : با تجربه
به جای فقیر هستم؛ بگوییم : ثروت کمی دارم
به جای بدرد من نمی خورد؛ بگوییم : مناسب من نیست
به جای مشکل دارم؛ بگوییم : مسئله دارم
به جای جانم به لبم رسید؛ بگوییم : چندان هم راحت نبود
به جای مسئله ربطی به تو ندارد؛ بگوییم : مسئله را خودم حل میکنم
به جای من مریض و غمگین نیستم؛ بگوییم : من سالم و با نشاط هستم
به جای زشت است؛ بگوییم : قشنگ نیست
به جای چرا اذیت میکنی؛ بگوییم : با این کار چه لذتی میبری
به جای غم آخرت باشد؛ بگوییم : شما را در شادی ها ببینم
به جای متنفرم؛ بگوییم : دوست ندارم
به جای دشوار است؛ بگوییم : آسان نیست
به جای جملاتی از جمله چقدر چاق شدی؟، چقدر لاغر شدی؟، چقدر خسته به نظر میآیی؟، چرا موهات را این قدر کوتاه کردی؟، چرا ریشت را بلند کردی؟، چراتوهمی؟، چرا رنگت پریده؟، چرا تلفن نکردی؟، چرا حال مرا نپرسیدی؟
بگوییم: سلام به روی ماهت، چقدر خوشحال شدم تو را دیدم، همیشه در قلب من هستی ...
" ﺯﻧﺪﮔﯽ " ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﯽ ﺁﻣﻮﺯﺩ ﮐﻪ ﺷﺘﺎﺏ ﻧﮑﻨﯽ.
ﻣﯽ ﺁﻣﻮﺯﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻫﺎ ﺑﺮﺳﯽ، ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ،
ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ، ﻣﻬﻢ ﻧﺒﻮﺩﻩ؛ ﺷﺎﯾﺪ ﺍﺻﻼ ﻣﻬﻢ ﻧﺒﻮﺩﻩ؛
ﺷﺎﯾﺪ ﻣﻮﺟﺐ ﺍﻧﺪﻭﻫﺖ ﻧﯿﺰ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ...
" ﺯﻧﺪﮔﯽ " ﻣﯽ ﺁﻣﻮﺯﺩ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ، ﺁﻥ ﻗﺪﺭﻫﺎ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ، ﺳﺨﺖ ﻧﯿﺴﺖ.
ﻣﯽ ﺁﻣﻮﺯﺩ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﯼ ﻟﺤﻈﺎﺕ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻟﺤﻈﺎﺕ ﻭ
ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺭﺍ ﺗﻮ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﺁﻭﺭﺩ... ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻋﺒﻮﺭ ﮐﺮﺩﯼ، ﻣﺘﻮﺟﻪ
ﻣﯽ ﺷﻮﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﺎﺕ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﻋﻤﺮﺕ، ﺑﯽ ﺩﻟﯿﻞ، ﺑﯽ ﺗﺎﺑﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﺴﺘﯽ...
" ﺯﻧﺪﮔﯽ " ﻣﯽ ﺁﻣﻮﺯﺩ ﺁﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﻠﺨﯽ ﻫﺎ ﻣﯽ ﮔﺮﯾﺰﻧﺪ، ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﭼﺸﯿﺪ ﻭ
ﺁﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻨﺪ، ﺑﻪ ﺁﺳﻮﺩﮔﯽ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺭﺳﯿﺪ.
ﺍﻭ ﻣﯽ ﺁﻣﻮﺯﺩ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﮐﺎﻡ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺗﻠﺦ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ، ﻏﯿﺮﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﺎﻡ ﺧﻮﺩﺵ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺑﺎﺷﺪ...
" ﺯﻧﺪﮔﯽ " ﻣﯽ ﺁﻣﻮﺯﺩ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺣﺲ ﺑﯽ ﻧﻈﯿﺮﯼ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ.
ﺍﻭ ﻣﯽ ﺁﻣﻮﺯﺩ ﺑﺎﺭ ﺑﺮ ﺩﻭﺵ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻧﻬﺎﺩﻥ، ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ
ﺩﻭﺵ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻦ، ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺳﺒﮑﺒﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.
" ﺯﻧﺪﮔﯽ " ﻣﯽ ﺁﻣﻮﺯﺩ ﺳﺎﺩﮔﯽ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﺍﺳﺖ.
چه کنیم تا بچه ها با یکدیگر دعوا نکنند؟
اگر جزو خانواده هایی هستید که دو فرزند کوچک در خانه دارند، احتمالا هر روز صبح با صدای دعوا و داد و بحث آنها از خواب بیدار می شوید. به طور مثال، ناگهان صدای دخترتان را می شنوید که جیغ می زند: از اتاق من برو بیرووووووون! . با این اوصاف به کوک کردن ساعت برای بیدار شدن نیازی ندارید. از همان ابتدای صبح صدای داد و دعوای آنها بالا است تا خود شب.
اگر تصور می کنید روش های تربیتی شما اشتباه بوده که فرزندانتان یک لحظه آرام و ساکت نیستند، اشتباه می کنید. این وضعیت کاملا نرمال است و بیشتر والدین آن را تجربه می کنند. اما می توانید این کشمش ها را تا حد بسیاری کاهش دهید. برای این منظور ما ۱۰ راهکار را پیشنهاد می کنیم شاید مفید واقع شوند.
۱. آنها را نادیده نگیرید
برخی از کارشناسان مسایل کودک اعتقاد دارند، کودکان باید یادبگیرند خودشان مشکلاتشان را برطرف کنند و تا حد امکان والدین نباید در بحث و تضادهای آنها دخالت داشته باشند، مگر اینکه رفتارهای خطرناک از کودک سر بزند. اما مری شدی، کارشناس تربیت کودک و نویسنده کتاب های روانشناسی کودک می گوید: والدین باید مهارت های ارتباط برقرار کردن و برطرف کردن مشکلات را از همان سال های اولیه به کودک بیاموزند. او معتقد است به محض آغاز درگیری میان کودکان، والدین باید مداخله کنند و تا دیر نشده و رفتار آنها از کنترل خارج نشده است، به دعوا خاتمه ببخشند.
2. داد نزنید
هنگامی که کودکان با هم مجادله می کنند و این اعصاب شما را به هم می ریزد، سعی کنید آرامش خود را حفظ کنید و به هیچ عنوان داد نزنید. بیشتر والدین در چنین مواقعی داد می زنند: تمامش کنید . اما این دردی را دوا نمی کند. به جای این کار، جلو بروید و ببینید این مجادله بر چه اساسی به وجود آمده است. خیلی منطقی جلو بروید و از آنها بپرسید چه اتفاقی افتاده است و بگویید که آمده اید تا کمکشان کنید. در این حالت، کودک احساس می کند مورد حمایت قرار گرفته است و به جای ترس از شما، صادقانه حرف و مشکل خود را مطرح خواهد کرد.
۳. مذاکره کردن را به آنها بیاموزید
کودکان خردسال و پیش دبستانی در مورد مذاکره یا به کار گیری واژه های درست در زمان مناسب چیزی نمی دانند و نباید از آنها انتظار زیادی داشت. اما این را بدانید کودک بیشتر از آنچه می گوید، می فهمد. با استناد به این موضوع، به آنها بیاموزید به جای دعوا و داد زدن، با هم مودبانه معامله کنند. در مواقع لازم جملات مناسب را در دهان آنها بگذارید. این کار به مرور به آنها می آموزد باید چه کنند. بنابراین نباید نگران باشید که مبادا کودک عادت کند همیشه شما به او بگویید چه کند.
۴. به آنها فرصت عشق ورزیدن بدهید
شاید به نظرتان چندان جالب نباشد. اما به کودکان خود بیاموزید یکدیگر را دوست داشته باشند. به طور مثال، از آنها بخواهید یکدیگر را در آغوش بگیرند و مثلا بگویید: تو فقط همین یک خواهر/برادر را داری . وقتی از همان ابتدا به آنها عشق ورزیدن را بیاموزید با روحیه مهربان و لطیف تری رشد خواهند کرد و تعداد دفعات بحث و دعوای آنها تا حد بسیاری کاهش پیدا خواهد کرد.
۵. آرامش ایجاد کنید
هنگامی که دعوای بچه ها بالا می گیرد بسیار سخت است که بتوانید آنها را از هم جدا و آرام کنید. اما به عنوان پدر یا مادر، می توانید این مساله را به فرزند خود بیاموزید هر زمان احساس کرد دارد از کوره در می رود و عصبانی می شود، از اتاق بیرون برود و هر زمان آرام شد، دوباره نزد خواهر یا برادر خود بازگردد.
۶. عدالت و انصاف را برای آنها تعریف کنید
کودکان همیشه والدین خود را بهترین و منصف ترین فردی می دانند که می تواند به طور مساوی همه چیز را بین آنها و برادر یا خواهرشان تقسیم کنند. اما باید به تدریج به آنها بیاموزید همیشه همه چیز نباید مساوی باشد. به آنها بگویید زندگی واقعی همیشه هم عادلانه نیست و گاهی ممکن است انسان ها از داشتن چیزهایی محروم باشند. به طور مثال، هنگامی که فرزند بزرگ به کفش ورزشی نیاز دارد، دلیلی وجود ندارد یک جفت هم برای فرزند کوچک خریداری کنید تا ناراحت نشود. باید او را متوجه کنید چیزی که لازم ندارد را برایش نمی خرید. اگر کودک اعتراض کرد که: چرا او دارد و من ندارم. این عادلانه نیست . به او پاسخ دهید: همه انسان ها نباید وسایل مشترک و مشابه داشته باشند. انصاف این است که هرکس به اندازه نیاز خود داشته باشد، نه بیشتر!
۷. آنها را هم مقایسه نکنید
بسیاری از والدین این اشتباه را در تربیت فرزندان خود مرتکب می شوند: آنها برای تصحیح رفتار کودک، رفتار کودک دیگر را به رخ او می کشند و مدام آنها را با یکدیگر مقایسه می کنند. این مساله هیچ کمکی به کودک نمی کند و فقط خشم او را افزایش می دهد. اگر فرزند شما رفتار دلخواه را ندارد، راهکار آن را به او بیاموزید، نه اینکه او را با دیگران یا برادر/خواهرش مقایسه کنید. اگر به طور مثال، انرژی زیادی دارد و می خواهید کمی آرام باشد، او را در کلاس های ورزشی ثبت نام کنید تا هیجانش را آنجا تخلیه کند.
۸. همیشه با برنامه ریزی پیش بروید
شاید شما هم متوجه شده باشید بیشترین دعواهای فرزندان در ابتدای صبح یا در روزهای تعطیل روی می دهند. دلیل این امر این است که کودک احتمالا خواب کمی داشته، گرسنه یا خسته است. اگر در روزهای تعطیل برنامه غذاخوردن شما تغییر می کند، ترجیحا سعی کنید میان وعده های مقوی و سیرکننده برای فرزندان خود تهیه کنید تا برنامه جسمی او تغییر نکند. در ضمن، باید توجه داشته باشید خردسالان به ۱۲ ساعت خواب در طول شبانه روز نیاز دارند و کودکانی که مدرسه می روند نیز باید دست کم ۱۰ ساعت در شبانه روز بخوابند. در غیر این صورت ممکن است عصبی و پرخاشگر شوند.
۹. آنها را به شراکت مجبور نکنید
به عنوان پدر یا مادر، وظیفه شما است که به فرزند خود دست ودل باز بودن را بیاموزید. اما کودک مجبور نیست همه وسایل خود را با دیگران شریک شود. برخی از وسایل یا اسباب بازی ها برای کودکان بسیار ارزشمند هستند، می توانید آنها را کنار بگذارید تا کودک خودش اختصاصی از آنها استفاده کند. اما در وسایلی که تعصب خاصی به آنها ندارد به او بیاموزید که با دیگران شریک شود و به آنها اجازه دهد از وسایلش استفاده کنند. با این نوع تربیت، کودکان کمتر با هم دعوا خواهند کرد.
۱۰. کار گروهی را به آنها بیاموزید
همکاری و تقسیم کارها را به فرزندان خود بیاموزید. از همان سال های اول زندگی به کودک یاد دهید تا با برادر یا خواهر خود میز را بچیند، با هم آشپزی کنند یا ... . به آنها بیاموزید هر فردی وظایف و مسوولیت های خودش را دارد و در همکاری با یکدیگر بسیار بهتر می توان کارها را انجام داد. مزیت کار گروهی را در عمل به کودک نشان دهید تا در آینده نیز از این عادت رفتاری سود ببرد و موفق باشد.
منبع:آفتاب
در دنیا برخی از روزها نامگذاری های بامسمایی دارند. مثل روز والدین که در فرهنگ یادمان های ما گم است. شاید یک روز برای توجه به نقش توأمان پدر و مادر در زندگی کودک، روز مهم و تاثیرگذاری باشد.
سازمان ملل اول ژوئن را روز جهانی والدین اعلام کرده که همان روز جهانی کودک است، اما در آمریکا، بیل کلینتون با امضای طرح قانونی در سال ١٩٩٤ آخرین یکشنبه ماه جولای را به عنوان روز والدین تصویب کرد.
بزرگ کردن بچه از نوزادی تا رسیدن به مرحله یک فرد بالغ، کار سخت و پرمسئولیتی است که وظیفه اول والدین محسوب می شود. برای توجه دادن به این وظیفه که عشق بی قید و شرط می طلبد، روزی را برای قدردانی از والدین اختصاص داده اند.در این روز، بچه ها سعی می کنند با روش های مختلف از زحمت هایی که پدر و مادر برایشان می کشند، تشکر کنند؛ با گردش رفتن و خریدن کادو.
از فعالیت های دولتی هم معرفی والدین نمونه سال در این روز است؛ کاندیداهای این روز، والدینی هستند که از هر ایالت، نمونه ایده آلی از والدین شناخته می شوند و در مرحله نهایی، والدین نمونه در سطح ملی معرفی می شود. شکی نیست که کودک برای رشد فیزیکی و عاطفی خود به توجه هر دو والد خود نیاز دارد و درواقع برای کامل شدن، توجه پدر و مادر را همزمان می طلبد، اما در تربیت بچه ها، والدین به اقتضای جنسیتشان، روش های مختلفی را برای تعامل با فرزند به کار می برند. برخی از این تفاوت ها را می توان فهرست کرد.
پدرها
پدرها برای آموزش به بچه هایشان با آنها وارد چالش می شوند. مسلم است که هم پدر و هم مادر می خواهند به یادگیری فرزندشان کمک کنند، اما هرکدام با شیوه ای متفاوت این کار را انجام می دهند. مثلا در آموزش به یک فرزند ناامید، مادر سعی می کند به او کمک کند راه حل را پیدا کند؛ درحالی که پدر در لحظه های ناامیدی و سرخوردگی فرزندش، سعی می کند بیشتر با او سروکله بزند تا بچه خودش راه حل را پیدا کند.
پدرها بچه ها را بیشتر به سمت اکتشاف و ماجراجویی تشویق می کنند تا مادران. این شیوه پدران که به کودکان یاد می دهند در مواقع سخت، پایداری کنند، در بلندمدت باعث نتایج خوبی در عملکرد تحصیلی و زندگی اجتماعی بچه ها می شود.
پدرها تمایل دارند فرزندانشان را به سمت خطرپذیری هدایت کنند. این کار به استقلال فرزندان در آینده کمک می کند. بخشی از این پدیده در این واقعیت نهفته است که پدران کمتر فرزندانشان را تحسین می کنند.
جان گاتمن، روانشناس در کتابش بزرگ کردن احساسی فرزند باهوش نوشته است که تحقیقات نشان داده اند پدران احتمالا کمتر از فرزندشان تعریف می کنند؛ مگر این که معتقد باشند فرزندشان شایسته این تحسین است و درواقع خود کودک است که تحسین را به دست می آورد.
این رفتار برخلاف شیوه مادران است که فرزندشان را فقط برای راحتی او یا تقویت حس اعتماد به نفس اش تحسین می کنند. نتیجه این تفاوت برخورد این است که فرزند برای به دست آوردن تحسین پدر، بیشتر فعالیت و تلاش می کند. پدر دوست دارد موفقیت فرزندش را در دنیای واقعی ببیند و برای همین هم او را به سمت موقعیت های سخت هل می دهد.
پدرها برخلاف مادران بازی هایی با بچه ها انجام می دهند که سرشار از بی نظمی است. پدرها بازی های پرسروصدا و شوخی های فیزیکی با فرزندانشان را ترجیح می دهند؛ بازی هایی که هیجان فیزیکی با کمترین قاعده و قانونی داشته باشد. گاتمن، روانشناس معتقد است طبیعت بازی های فیزیکی پدر و فرزند، به فرزند یاد می دهد که چطور احساساتش را مثل تعجب، خشم و هیجان مدیریت کند.
مادرها
عکس العمل طبیعی مادر از زمان به دنیا آوردن فرزند، تلاش برای امنیت نوزادش است. درواقع مادر محافظ فرزندش محسوب می شود؛ محافظت از هر نوع خطری، خطرات محیطی، بیگانگان یا حتی آسیب هایی که کودک به خودش ممکن است وارد کند. و کودکان این را می فهمند.
مادران اغلب وقتی با کودکان خود تعامل دارند؛ چه از طریق بازی یا صحبت کردن، درواقع استعدادهای شناختی آنها را تحریک می کنند. مادران بیشتر با بچه های خود بازی های منظم، قاعده مند و چالش برانگیز می کنند. بچه ها را با پازل و کتاب مواجه می کنند که به آنها قدرت شناخت و یادگیری قوانین جامعه را می دهد. حتی بازی های فیزیکی مادران با فرزندان از قوانینی پیروی می کند که فرزند باید از قدرت ذهنی برای هماهنگی در بازی استفاده کند.
مادران معمولا دوست دارند مراقبت و محبت بیشتری به فرزندان نشان دهند. آنها وقت بیشتری را صرف فرزند و با او صحبت می کنند و سوال هایش را جواب می دهند؛ درحالی که پدران کمتر روی احساسات و بیشتر روی فعالیت های فیزیکی تمرکز می کنند و کمتر شفاهی هستند.
مادران در برخورد با کارهای نامناسب و عملکرد اشتباه کودک، فرصت بیشتری به او می دهند. پدران در این مواقع زودتر به سمت تنبیه کودک می روند.
مادرها با فرزندانشان جدی تر حرف می زنند، اما پدرها اغلب با بچه ها شوخی می کنند و سربه سرشان می گذارند. رفتار پدر برای فرزندان کمتر قابل پیش بینی است. این شیوه رفتاری پدران، فرزندان را برای مواقع غیرمنتظره در زندگی آماده می کند.
مادرها عموما مهارت های احساسی و روابطی را به بچه ها یاد می دهند که این امکان را به فرزندشان می دهد بتوانند با دیگران ارتباط برقرار کنند.
پدرها معمولا به فرزندانشان مهارت حل مسأله و بقا را می آموزند. اینها نمونه هایی از روش تربیتی و رفتاری مادروپدر با فرزندانشان است.
تحقیقات متعددی که در این حوزه انجام شده است، روی نقش متفاوت، اما حیاتی هر دو والد در تکامل منش انسانی تأکید دارند.
پایگاه خبری مهرخانه
منبع:آفتاب
چگونگي تربيت فرزند يكي از وجوه درخشنده سيماي خانوادگي اميرالمؤمنين (ع) است. در اين متن، برآنيم تا برخي از اصول تربيت فرزند و حقوق آنان بر پدر و مادر را از ديدگاه اميرالمؤمنين (ع) بيان كنيم.
1- انتخاب نام نيكو
2- گفتن اذان و اقامه در گوش فرزندان و انجام عقيقه (قرباني گوسفند) براي آنان
3- بازي با فرزندان : ((اشبه اباك يا حسن واخلع عن الحق الرسن
و اعبد ا لها ذامنن و لا توال ذالاحن))
پسرم،مانند پدرت باش، ريسمان ظلم را از حق بركن ! خدايي را بپرست كه صاحب نعمتهاي متعدد است و هيچگاه با صاحبان ظلم دوستي مكن. اين قطعه، يكي از قطعات اشعاري است كه حضرت زهرا (س) درهنگام بازي با فرزندانش زمزمه مي كرد. بدين شيوه هم آنها را سرگرم مي نمود وهم حكمت به آنها مي آموخت، چرا كه خود اميرالمؤمنين (ع) مي فرمايد:
((كسي كه كودكي دارد بايد در راه تربيت او خود را تا سرحد كودكي تنزل دهد.))
خود اميرالمؤمنين (ع) نيز در كودكي بازيهايي داشته اند كه يكي از آنها كشتي گرفتن است. نقل است ابوطالب بين فرزندانش و پسر عموهايشان مسابقه كشتي برگزار مي كرد و هميشه علي (ع) بر همه پيروز مي شد و اين باعث شادي ابوطالب مي گرديد. در خانه خود علي (ع) هم بين حسن و حسين (عليهماالسلام) مسابقاتي همچون كشتي، خطاطي و مسابقاتي در انجام كارهاي ديگر برگزار مي شد، و گاهي پيامبر جهت افزايش اين شادي و نشاط حاصل از مسابقه، در جمع ايشان حاضر مي شدند و به تشويق طرفين مي پرداختند.
4- رعايت اصل بي طرفي، عدالت و مساوات بين فرزندان
يكي از حساسيتهاي كودكان جانبداري و توجه خاص پدر و مادر به يكي از فرزندان ديگر است كه در روايات بر رعايت عدالت و مساوات بين فرزندان و محبت كردن، هديه دادن و توجه نمودن به خصوص توجه به حساسبت بيشتر دختران در اين مورد تأكيد شده است.
به يك نمونه زيبا از دقت حضرت زهرا (س) در اين مورد توجه كنيد:
پيامبر (ص) حسن وحسين (عليهماالسلام) را به مسابقه خطاطي تشويق نموده، فرمودند: هر كس خط او زيباتر است قدرت او بيشتر است. حسن و حسين (ع) هم هر كدام خط زيبايي نوشتند. اما رسول خدا (ص) ايشان را به مادرشان هدايت فرمود تا اگر در قضاوت نگراني پيش آمد، با عاطفه مادري جبران شود. زهرا (س) نيز جهت رعايت اصل بي طرفي به فكرش رسيد. قضاوت نهايي را به تلاش خوشان مربوط سازد لذا گردنبند خويش را پاره كرده بر سرآنها ريخت و فرمود: هر كدام از شما دانه هاي بيشتري بگيرد قدرت او بيشتر است.
5- داشتن برنامه جهت تمرين، تشويق و تربيت عبادي و ديني فرزندان
- به طور مثال نقل شده است كه حضرت زهرا (س) جهت شبهاي احياء فرزندان را در روز خوابانيد تا كاملاً استراحت كنند و غذاي مناسب و كمتري هم به آنها مي داد تا با زمينه مطلوبتري از نظر جسمي و روحي در شب زنده داري شركت كنند. ايشان با شيوه هاي ديگري كودكانش را در عباداتي مانند نماز، اعمال عبادي ماه رمضان، شركت در جلسات قرآن و شركت دادن آنها در امور خيري مثل كمك به مستمندان و دادن صدقه به نيازمندان شركت مي داد كه نقش مؤثر تربيتي همراه كردن كودكان با خود هنگام انجام عبادات را مي رساند.
6- مكلف نمودن فرزندان به رعايت ادب و اخلاق اسلامي
تأديب كودك يعني ملازم ساختن و مكلف نمودن او به رعايت ادب و اخلاق اسلامي ، بدين معني كه هر چند كودك نسبت به حكمت آداب مزبور، درك و فهمي ندارد وليكن از باب تمرين و تمهيد، وي را به انجام آنها مكلف مي كنيم و مهم اين است كه كودك خود را در تكليف احساس كرده، بداند اگر تن به تكليف ندهد با الزامهايي روبرو خواهد شد. علي (ع) در اين باره مي فرمايد :
(( آن كس كه ملكف به ادب شود ، بديهايش اندك مي گردد. ))
و در روايات داريم زماني كه كودك به 6 سالگي رسيد او را به نماز و چنانچه تحمل گرفتن روزه را داشت به انجام آن وادار نماييد.
7- استفاده از فرصتهاي مختلف جهت انتقال تجربيات و نصايح
اميرالمؤمنين (ع) و حضرت زهرا (س) از هر موقعيتي براي انتقال تجربياتشان استفاده مي كردند . نامه اميرالمؤمنين به امام حسن (ع) يكي از اين موارد است.
معرفي شبهات و انحرافات اجتماعي، توصيه به مطالعه تاريخ، انتخاب مسير مورد علاقه و اشتياق، تحمل مصائب و مشكلات دنيا، پذيرش مسئوليت در حد توانايي ، برقراري نظم در امور زندگي، تشخيص دوست از غير دوست و ارتباط گرم با خويشان و تكريم آنان از جمله رئوس برخي از اين نصايحند.
بديهي است خانه اي كه ظريفترين نكات تربيتي ، با چنين دقتي در آن مراعات مي گردد محل پرورش انسانهايي چون امام حسن (ع) ، امام حسين (ع) و زينب (س) خواهد بود. در پايان بد نيست متذكر شويم كه اگر چه اميرالمؤمنين (ع) حقوق زيادي براي فرزندان قائل شده اند،اما از آن سو هم وظايفي براي فرزند بر شمرده اند كه مهمترين آنها اينست كه فرزند، پدر و مادرش را در هر چيز مگر در نافرماني از خداوند سبحان اطاعت و پيروي كند :
(( فحق الوالد علي الولد ان يطيعه في كل شيء الا في معصيه الله سبحانه ))
منبع: سایت امام علی (ع)
تربيت اجتماعي عبارت است از تأديب فرزندان بر اساس التزام به آداب اجتماع و اصول ارزشمند اخلاقي و رواني در زندگي اجتماعي تا فرزندان از همان دوره ی کودکي بتوانند در جامعه حضور يابند و از حسن رفتار و ادب و تعادل روحي و رواني و خرد ورزي در برخورد با ديگران برخوردار باشند. البته تربيت اجتماعي با ديگر مراحل تربيتي نيز مرتبط بوده و مجرد از ساير مراحل قابل تحقق نخواهد بود. اسلام به عنوان ديني جامعه نگر به تربيت اجتماعي انسان نيز عنايت خاصي داشته و دستوراتي براي تربيت انسانهايي فعال و واقع نگر در عرصه ی حيات جمعي ارائه نموده است.
تقوي، کرامت، قناعت، عفو و بخشش، احترام به شخصيت ديگران و تواضع، اعتماد به نفس، نظم و انضباط، شفقت، تعادل روحي و اخلاقي، محبت متقابل، رعايت حقوق ديگران، جرأت و شهامت داشتن ،ایثار و گذشت ، نظارت و مراقبت اجتماعی ، مشورت کردن ، تعاون و همکاري و مسئوليت پذيري... جزو اصول تربيت اجتماعي است که مورد سفارش اسلام قرار گرفته اند. و بي شک خانواده اولين نهادي است که اين اصول در آن تجزيه شده و کودکان و نوجوانان مي توانند الگوي عملي و نمونه ی عيني آنها را در صحنه زندگي خانوادگي شاهد باشند تا در عرصه ی زندگي اجتماعي خويش آنها را به کار بندند.
بنابراين خصوصيات اجتماعي مانند ساير روحيات اخلاقي به طور ناگهاني در کودکان ظهور و بروز نمي کنند بلکه بر اساس پرورش والدين به تدريج در رفتار و کردارشان به وجود مي آيند.
پدر به عنوان حلقه ی اتصال خانواده با جامعه، بيشترين نقش را در تربيت اجتماعي فرزندان و ايجاد مهارتهاي اجتماعي در آنان دارد. اين مهارتها شامل: مهارت داشتن ارتباط با ديگران، مهارت در گوش دادن و همدردي و ارتباط غير کلامي و مهارت در تشخيص احساسات خويش است. محققان، مهارتهاي اجتماعي را در پنج طبقه:
همکاري و کمک به ديگران، گفتار مناسب (تقاضا کردن و پاسخ آشکار)، مسئوليت پذيري، همدلي (محبت و همدردي) و خويشتنداري(صبور بودن و تحمل کردن) تقسيم بندي کرده اند.
بدون شک خانواده اولين نهادي است که اين مهارتها بايد در آن کسب و تجربه شوند و پدر به عنوان مدير اين نهاد که وظيفه ی ساماندهي آن را بر عهده دارد، داراي نقش اساسي است. اهميت نقش پدر در تربيت اجتماعي و ايجاد مهارتهاي مربوط به آن از چند زاويه قابل توجه است:
اولاً پدر بايستي مفاهيم اين اصول را به فرزند آموزش داده و مصاديق خير، احسان، ايثار، تعاون، مشارکت اجتماعي و... را به کودک معرفي نمايد و با انتخاب شيوه هايي مناسب او را به سوي اين ارزشها سوق دهد.
ثانياً پدر به عنوان مظهر دانايي و اقتدار از نظر کودک، بايستي خود الگوي برتر و معرف رفتاري باشد که کودک را بدان دلالت مي کند.
ثالثاً پدر بايد با مراقبت و نظارت پيگير، زمينه ی تکرار و تمرين اين مهارتها را فراهم آورده و با گرفتن بازخوردهاي مناسب، اين مهارتها را در کودک تقويت و نهادينه نمايد. همچنين در سنين بالاتر، تبيين درستي يا نادرستي کارها زمينه ی مناسبي را براي ارتکاب رفتاري خاص پديد مي آورد. پدر بايد چنين تصور و شناختي را در فرزند پديد آورد.
در اينجا به مواردي چند در رابطه با وظيفه ی والدين به ويژه پدر در ارتباط با تربيت اجتماعي فرزند، اشاره مي کنيم:
مشورت کردن با فرزندان و سپردن مسئوليت به آنان:
يکي از راههاي تربيت اجتماعي فرزندان، نقش دادن به آنان در تصميم سازيها و پذيرش مسئوليتها و ايفاي آنهاست. پيامبر اسلام صلی الله علیه و اله فرمودند: «الولد سيد سبع سنين و عبد سبع سنين و وزير سبع سنين1» يعني فرزند تا هفت سالگي سروري است که بايد مورد احترام و اطاعت قرار گيرد و خواستهاي صحيح او به نحو شايسته برآورده شود و در هفت سال دوم بايد در تحت تعليم و تأديب قرار گيرد ودر جهت رشد و شکوفايي استعدادهاي فطري او به آموزش و پرورش او همت گمارند و در هفت سال سوم وزير است، پشتوانه و پشتيبان است يعني کسي است که مي تواند مسئوليتي را بپذيرد و به عنوان مشاور مورد مشورت قرار گيرد و از فکر و انديشه او بهره برده شود.
لازمه ی چنين نامگذاري در هفت سال سوم، تربيت و آمادگي فرزند براي پذيرش مسئوليت در دوره ی قبل از آن است. بنابراين لازم است کودک اين آمادگي را در محيط خانه و ايام تحصيل در مدرسه کسب نمايد. مشورت کردن با فرزندان نوعي جلب مشارکت آنان بوده و موجب رشد و تعالي شخصيت آنان مي گردد چه با اين کار احساس مفيد بودن و مستقل بودن کرده و راه مبارزه با مشکلات و يافتن راه حل براي آنها در آنان شکوفا مي شود و اعتماد به نفس در ايشان تقويت مي گردد.
علاوه بر نظرخواهي از فرزندان نوجوان بايد انجام برخي از امور را نيز به آنان واگذار کرد تا خود را بنمايانند چه نشان دادن خود در دوره ی نوجواني بخصوص امري طبيعي است که اگر اين نياز به طور منطقي و صحیح ارضاء نشود به شکلهاي غير منطقي و نامعقول اشباع خواهد شد.
با سپردن برخي مسئوليتهاي مربوط به خانواده و يا امور شخصي خود فرزندان به آنها به تناسب سنشان، مي توان روحيه ی کارو فعاليت، مؤثر بودن، نظم و انضباط را در آنها به وجود آورده و حس مسئوليت پذيري و مهارتهاي تصميم گيري را در آنها تقويت نمود.
ياري کردن در انتخاب دوست:
هر چند فرزندان از دوره کودکي با همبازيهاي خود رابطه دوستانه را تجربه مي کنند، وليکن نقش دوستان در دوره نوجواني برجسته و پر رنگتر است. با توجه به اينکه نوجوانان بيشتر تمايل به بروز شخصيت مستقل خود دارند و نمي خواهند تابع محض ديگران باشند، علاقمند هستند با پيوستن به گروههاي همسال، ابراز وجود نمايند.
انتخاب دوست و حضور در جمعهاي دوستانه و گروههاي همسال براي تربيت اجتماعي فرزندان لازم است، زيرا در اين ارتباط، آثار رفتار خود با ديگران را مشاهده کرده و به تنظيم آنها مي پردازند و در اين داد و ستدهاي تجربي، پايه هاي رفتارهاي اجتماعي انان استحکام مي يابد. در اين دوره پدر و مادر وظيفه دارند فرزندان خود را با معيارها و ضابطه هاي دوست خوب آشنا نمايند و از تحميل مصداقها به آنها بپرهيزند. نقش والدين در اين رابطه شبيه نقش نجات دهنده ی غريق است که مانع شنا کردن کسي نمي شود، ولي مراقبت مي کند تا کسي غرق هم نشود.
در روايات، معصومين علیهم الاسلام به زيباترين خطاب به فرزندانشان، معيارها و ضوابط انتخاب دوست را به همراه دلايل آنها ارائه کرده اند که اين خود نيز در زمينه سازي ارائه ی ارزشها قابل دقت است.
امام زين العابدين علیه الاسلام خطاب به فرزندشان مي فرمايند: فرزند عزيزم مواظب باشد با پنج گروه دوستي و رفاقت نکني و با آنها هم کلام هم نشوي و با آنها همسفر نگردي! فرزندشان مي پرسد: پدر جان آنان چه کساني هستند؟ امام در جواب فرمودند: با آدم دروغگو دوستي مکن، چه او مانند سرابي است که مطالب را بر خلاف واقع نشان مي دهد، دور را نزديک و نزديک را دور جلوه گر مي سازد. از رفاقت با فرد لاابالي و گناهکار اجتناب کن، زيرا چنين شخصي تو را به بهاي يک لقمه يا کمتر از آن مي فروشد. از رفاقت با شخص بخيل پرهيز کن که او در ضروري ترين مواقع نيازمندي به او، تو را ياري نخواهد کرد. از دوستي با شخص ابله نيز بر حذر باش که مي خواهد تو را کمک کند، ولي ضرر مي زند. از مصاحبت با کسي که قطع رحم کرده نيز برحذر باش که چنين شخصي در کتاب خدا مورد لعن و نفرين قرار گرفته است.2
آموزش احترام به ديگران و برخورد سالم:
پدر و مادر بايستي اين حقيقت را در عمل به فرزندانشان نشان دهند که ديگران نيز همانند آنان داراي شخصيت و آبرو هستند و همچنانکه آنان حاضر نيستند که در جامعه، مورد تمسخر و تحقير قرار گيرند، ديگر افراد جامعه نيز متقابلاً همين انتظار را دارند که مورد استهزاء و تحقير واقع نشوند.
پدر و مادر بايد مراقبت نمايند که احترام به ديگران و اصول همزيستي، در روابط فرزند با والدين، برادران، خواهران و دوستان او شکل گرفته و نسبت به ديگران تعميم يابد.
والدين بايد به فرزند خود بياموزند که پاره اي از رفتارهاي خوب يا بد ديگران عکس العمل و بازتاب رفتارها و برخوردهاي خوب يا بد خود ماست. لقمان حکيم به فرزند خود فرمود: فرزندم، مردم را دشنام مده که سبب دشنام پدر و مادر خود گردي.3
بسياري از مظاهر احترام به ديگران و برخورد سالم در روايات معصومين علیهم الاسلام خطاب به فرزندانشان مورد تأکيد قرار گرفته است از جمله: پيشي جستن در سلام، مصافحه کردن قبل از کلام، گفتار نيکو با مردمان، امانتداري، احسان به ديگران، عفو، راستگويي، خوش خلقي، و پرهيز از مواردي چون عجب و تکبر، جدال، استهزاء و تحقير افراد و ظلم و تجاوز به حريم ديگران و... .
لقمان حکيم به فرزند خود فرمود: «يا بني ابدء الناس بالسلام و المصافحة قبل الکلام4؛ فرزندم، قبل از آن که با مردم سخن آغاز کني، در سلام کردن و مصافحه نمودن پيشقدم شو».
علي علیه الاسلام ضمن وصيت خود به امام حسن مجتبي علیه الاسلام فرمودند: «... قولوا للناس حسنا کما امرکم الله5؛ با مردم به نيکويي سخن بگوييد همان گونه که خداوند شما را بدان امر کرده است».
علي علیه الاسلام به فرزند خود محمد حنفيه فرمودند: «اياک والعجب و سوءالخلق وقلة الصبر فانه لا يستقيم لک علي هذه الخصال الثلاث صاحب و لايزال لک عليها من الناس مجانب6؛ مبادا به خودبيني و بداخلاقي و بي صبري مبتلا شوي زيرا با اين صفات هيچ دوستي برايت باقي نمي ماند و پيوسته تعدادي از مردم از تو کناره مي گيرند.»
همچنين علي علیه الاسلام در پيرهيز از استهزاء و تحقير ديگران به فرزند خود امام حسن علیه الاسلام فرمودند: «يا بني لا تستخفن برجل تراه ابدا، ان کان اکبر منک فعد انّه ابوک و ان کان منک فهوا خوک، و ان کان اصغر منک فاحسب انه ابنک7 ؛ فرزندم، هيچگاه (در برخوردهايت) کسي را تحقير مکن زيرا يا بزرگتر از توست که بايد به جاي پدر خود او را به حساب آوري و يا همانند (همسال) توست که برادرت مي باشد و يا کوچکتر از توست که بايد او را فرزند خود محسوب کني».
علي علیه الاسلام به فرزند خود امام حسين علیه الاسلام فرمودند: «... من تکبر علي الناس ذل...8 ؛ هر کس بر مردم گردن فرازي کند، زبون گردد». و حضرت سليمان علیه الاسلام به فرزند خود مي فرمود: «يا بني اياک والمراء فانه ليست فيه منفعة و هو يهيّج بين الاخوان العداوة9؛ فرزندم، مبادا جدال کني، زيرا جدال هيچ سودي به حال تو ندارد، علاوه بر اين که موجب دشمني بين برادران هم خواهد شد».
علي علیه الاسلام به فرزندشان امام حسن علیه الاسلام فرمودند: «... واقبل عذر من اعتذر اليک واقبل العفو من الناس،...10 ؛ عذر کسي را که از تو پوزش بخواهد بپذير، و پذيراي عفو و گذشت از مردم باش».
امانتداري، به جامعه اعتماد و آرامش مي بخشد. حضرت امير علیه الاسلام به امام حسن علیه الاسلام فرمودند: «... ولا تخن من انتمنک و ان خانک... 11؛ به کسي که تو را امين خود شمرده خيانت مکن اگر چه به تو خيانت کرده باشد».
تشويق به پيشي گرفتن در انجام کارهاي خير و تمرين صبر بر مشکلات:
پدران و مادران بايستي فرزندان خود را با کارهاي خير و همکاري در انجام آنها و پيشي گرفتن در پرداختن به اين امور، آشنا و تشويق نمايند.
مرازم بن حکيم از امام صادق علیه الاسلام نقل مي کند که پدرم مي فرمود: «اذا هممت بخير فبادر فانک لا تدري ما يحدث12؛ اگر اراده کردي کار خيري انجام دهي فوراً انجام بده زيرا نمي داني چه اتفاقي رخ مي دهد».
علي بن جعفر از برادرش امام موسي کاظم علیه الاسلام چنين نقل مي کند: (روزي) پدرم دست مرا گرفت و فرمود: فرزندم! پدرم محمد بن علي همچنانکه دست تو را گرفته ام دست مرا گرفت و فرمود: پدرم علي بن الحسين دست مرا گرفت و فرمود: «يا بني افعل الخير الي کل من طلبه منک فان کان من اهله فقد اصبت موضعه و ان لم يکن من اهله کنت انت من اهله13؛ فرزندم، هر کس از تو کار خيري خواست برايش انجام بده، اگر او اهل آن باشد تو به مقصود رسيده اي، و اگر اهلش نباشد، تو خود شايسته و اهل آن خواهي بود».
همچنين والدين به ويژه پدر بايد به تناسب و به تدريج، تجربيات خود را در راه برخورد با مشکلات در اختيار فرزندان قرار دهند و با هدايت تدريجي آنان به صحنه هاي زندگي زمينه اي فراهم آورند تا آنان در برخورد با سختي ها و ناملايمات خود را نباخته و احساس شکست ننمايند. تمرين فرزندان بر صبر و مقاومت هدفدار در برابر مشکلات نيز از وظايف والدين به شمار مي آيد. در روايات به اين نکته اشاره شده است که خوب است کودک را در کوچکي با سختي ها آشنا نمود تا در بزرگي صبور و بردبار بار آيد.14
از اين رو بايد اجازه داد در مواردي فرزندان، خود با مشکلات روبرو شده و با ابتکار خود موانع را از سر راه بردارند تا به اين ترتيب اراده ی آنان در مقابله با مشکلات تقويت گردد.
همچنين تمرين فرزندان به تفکر در امور و تدبر و دورانديشي در آثار و عواقب آنها که موجب پيشگيري از بسياري مشکلات مي شود، از وظايف اساسي والدين در تربيت اجتماعي فرزند به شمار مي آيد.
علي علیه الاسلام در وصيتي به فرزندشان امام حسن علیه الاسلام فرمودند: تعمق و دور انديشي پيش از عمل، تو را از پشيماني ايمن مي دارد.15
تشويق به ارتباط با انديشمندان و نيکان:
علي علیه الاسلام در وصيتي به فرزندشان امام حسين علیه الاسلام فرموده اند: «... و من خالط العلماء و قر...16 ؛ هر که با علماء و دانشمندان معاشرت داشته باشد باوقار گردد و مورد تکريم قرار گيرد». و در وصيتي به فرزندشان محمد حنيفه فرمودند: «يا بني اقبل من الحکماء مواعظهم و تدبر احکامهم...17 ؛ فرزندم، پندهاي حکيمان را بپذير و در قضاوتهاي آنها بينديش». امام صادق علیه الاسلام در وصيتي به فرزندشان امام کاظم علیه الاسلام فرمودند: «يا بني اذا زرت فزرالاخيار و لا تزرالفجار فانهم صخرة لا يتفجّر ماؤها و شجرة لا يخضر ورقها وارض لا يظهر عشبها 18؛ اگر خواستي با کسي ديدار کني به زيارت خوبان برو و هيچگاه به ديدار بدکاران نرو؛ زيرا آنان همانند تخت سنگي هستند که هرگز از آن آب جاري نمي شود و همانند درختي که برگش سبز نمي گردد، و زميني که گياهش آشکار نمي شود».
مجهز نمودن فرزندان در برابر افکار انحرافي:
پدر و مادر بايد فرزندان خود را با معارف صحيح ديني آشنا نموده و مرز خوبي و بدي را براي آنان روشن سازند تا در ورود به اجتماع براي رويارويي و مقابله با افکار انحرافي آمادگي داشته باشند و تحت تأثير اين انديشه ها قرار نگيرند.
امام صادق علیه الاسلام فرمودند: «بادروا احداثکم بالحديث قبل ان تسبقکم اليهم المرجئة19 ؛ به آموختن روايات اسلامي (و معارف صحيح ديني) به نوجوانان خود مبادرت کنيد، قبل از آنکه گروههاي انحرافي بر شما نسبت به آنان پيشي گيرند (و افکار نادرست خويش را در ضمير پاک آنان جاي دهند و گمراهشان کنند».
اما بستري که مي تواند اين آشنا سازي به معارف ديني در آن محقق شود آن است که فرزندان اجازه يابند سئوالات خود را مطرح نموده و با گشاده روئي و با زبان خودشان جواب را دريافت کنند.
اين نکته ی ظريف تربيتي در سيره ی عملي پيشوايان ديني ما فراوان نقل شده است.
روزي اميرمؤمنان علیه الاسلام از دو فرزند خود امام حسن و امام حسين علیه الاسلام پرسيدند: مرز بين ايمان و يقين چيست؟ پس هر دو سکوت اختيار کردند. به امام حسن علیه الاسلام فرمود: اي ابو محمد! تو جواب بده. امام حسن علیه الاسلام عرض کرد: بين ايمان و يقين يک وجب فاصله است.
علي علیه الاسلام فرمود: چگونه؟ امام حسن علیه الاسلام پاسخ داد: زيرا ايمان آن است که با گوشهايمان آنرا شنيده و با قلب آنرا تصديق کرده باشيم، ولي يقين آن است که با چشمان خود ديده ايم و به وسيله ی آن به وجود چيزهايي که از ما پنهان است استدلال کنيم.20
حديث مفصلي در معاني الاخبار نقل شده است که علي علیه الاسلام سؤالات زيادي را با دو فرزندشان امام حسن و امام حسين علیهما الاسلام مطرح مي فرمودند و پاسخ آنان را جويا مي شدند. در پايان اين سؤالها و جوابها حضرت به حارث اعور رو کرده و فرمودند:
«يا حارث علموا هذه الحکم اولادکم فانها زياده في العقل والحزم والرأي21 ؛ اي حارث اين حکمتها را به فرزندانتان ياد دهيد که اينها عقل و اراده و فکر را زياد مي کنند».
همچنين پرسش زيد فرزند امام سجاد علیه الاسلام در مورد مسائل عقيدتي و پاسخ امام علیه الاسلام که در کتاب توحيد صدوق22 آمده است بسيار خواندني و آموزنده است.
در پايان اين مبحث، ذکر نکاتي در تربيت اجتماعي کودکان ضروري به نظر مي رسد که به آنها اشاره مي کنيم:
1- اجازه داده شود کودکان سئوالات خود را مطرح کرده، با خوشرويي و با زبان کودکانه جواب آنان داده شود و هرگز با عصبانيت و ناراحتي، سرکوب نگردند.
2- پدران و مادران به فرزندان اجازه دهند در مسائلي که مربوط به خودشان است و يا ساده مي باشد و داراي رأي و عقيده هستند از فکر و عمل خود کمک جويند.
3- در رفت و آمدها اجازه ی حضور يابند و در حدود معلومات خود بتوانند اظهار نظر نموده و در برابر ديگران سخن بگويند.
4- پدر و مادر همه ی مشکلات فرزندان را حل ننمايند بلکه اجازه دهند در مواردي خودشان با مشکلات روبرو شده با ابتکار خود موانع را از سر راه بردارند.
5- اصول همزيستي و سازگاري و همکاري با برادرانت و خواهران و دوستان را براي آنها تبيين و تمرين نمايند تا روحيه همزيستي با ديگران در آنها تقويت نمود.
6- روحيه کار و فعاليت را در آنها به وجود آورند تا حس مسئوليت پذیری در آنان قوت گیرد .
منبع:تبیان
یک سوم کودکان آمریکایی دو ساعت بیشتر از میزان توصیه متخصصان اطفال؛ تلویزیون تماشا می کننداما والدین اغلب در تلاش برای دور نگه داشتن کودکان از تلویزیون ناموفق می مانند.
اما یک بررسی جدید نشان می دهد که کودکان و نوجوانانی که والدین شان قواعدی در مورد مدت زمانی که می توانند تلویزیون تماشا کنند یا بازی ویدئویی انجام دهند، تعیین کرده اند، با احتمال بیشتری این حد تعیین شده را رعایت می کنند.
این بررسی که بوسیله پژوهشگران در مراکز کنترل و پیشگیری بیماری ها در آمریکا و چند دانشگاه در این کشور انجام شد، از 7415 کودک و نوجوان در سنین 9 تا 15 در مورد عادات شان در تماشای تلویزیون و کار با کامپیوتر مورد پرسش قرار داد.
نتایج نشان داد که دو راهبرد ساده می تواند به کاهش تماشای تلویزیون بوسیله کودکان کمک کند:
یکی تعیین کردن قواعد خانوادگی برای تماشای تلویزیون و بازی با کامپیوتر است، و دیگری واداشتن کودکان به فعالیت جسمی است، چه به صورت ورزش های منظم باشد و چه به صورت بازی آزاد باشد.
اغلب کودکان مورد پرسش قرار گرفته- 60.7 درصد- گفتند آنها فعالیت جسمی منظمی در هفته ندارند؛ نه کلاس ورزشی، نه بازی های ورزشی پس از ساعات مدرسه و نه عضویت در تیم های ورزشی. تعداد زیای از آنها کودکانی بودند که ساعت ها بی حرکت جلوی تلویزیون یا کامپیوتر می نشستند.
شواهد زیادی وجود دارد که بازی همراه با فعالیت جسمی باعث سالم تر شدن، شادمان تر شدن و پیشرفت درسی کودکان می شود.
ساده ترین کاری که شما می توانید برای تشویق کودک تان به فعالیت جسمی بیشتر انجام دهید،این است که خودتان در ورزش با او همراه شوید. همچنین می تانید تلویزیون را نشان دادن برنامه های حرکت جسمی و ورزش از تلویزیون، آن را از دستگاه پخش بازی های ویدئویی اعتیادآور، به یک ماشین ورزش تبدیل کنید.
گرچه سایر بررسی ها نیز نشان داده اند که والدین باید برای تماشای تلویزیون بوسیله کودکان حدودی را تعیین کنند، این بار پژوهشگران از والدین و کودکان در مورد اینکه تا چه حدی در خانواده شان قواعدی در مورد تماشای تلویزیون وجود دارد، سوال کردند؛ در حالیکه بیش از نیمی از والدین می گفتند که همیشه یا در اغلب موارد برای تماشای تلویزیون در خانه شان محدودیت وجود دارد، تنها 37 درصد از کودکان توافق داشتند که در خانه شان قواعدی در این مورد وجود دارد که به صورت کامل اعمال می شود. نتیجه اینکه تداوم این قواعد اهمیت دارد.
در مجموع به نظر می رسد به توافق رسیدن اعضای خانواده باری تعیین حد پایه 2.5 ساعت در روز مناسب باشد. همچنین داشتن فعالیت هایی جسمی برنامه ریزی شده مانند شرکت در تیم های شنا یا قرار گذاشتن برای انجام یک بازی ورزشی یا رفتن به همراه خانواده به بیرون و پیاده روی دسته جمعی می تواند کمک کننده باشد.
منبع:همشهری آنلاین
متخصصان روان شناسي ، قصه گفتن را براي تكامل مغز نوزادان و كودكان لازم مي دانند وميگويند: با قصهگويي ، علاوه بر شناساندن صداي والدين ، صحبت كردن براي كودك راحت ميشود و كلمات را صحيح و كامل ادا ميكند.
دكتر"نرگس كچوئي " روان شناس، در گفت و گو با ايرنا گفت: والدين براين باورند كه نوزادهيچ چيز را متوجه نميشود و لازم نيست با او حرف بزنند، اين در حالي كه مغز نوزاد آماده براي پذيرش و يادگيري است و دوست دارد صداي والدين خود را بشنود و با محيط آشنا شود.
وي گفت : والدين حتما بايد نام اشيا ، غذا،اسباببازي و يا هرچيز ديگري را كه به نوزاد ميدهند براي او بگويند و زماني كه كودك سعي ميكند به هر لفظي كلمه را ادا كند صحبت كردن او را قطع نكنند و اجازه دهند آن گونه كه راحت است آن را تلفظ كند وي با اشاره به اينكه نوزادان به صداي افراد مونث بهترين پاسخ را ميدهند ، افزود : مطالعات نشان داده است كه صحبت با زبان كودك ، باعث تاخير در تكامل گفتار نميشود ، سعي كننددر صحبت با كودك تركيبي از لغات بزرگسالان را با صداي بچه گانه مورد استفاده قرار دهند
كچوئي گفت : در واقع با اين عمل بسترسازي مناسبي را براي كودك در اداي صحيح كلمات فراهم كردهايم .دكتر "محمود رسالتي" روان شناس نيز با اشاره به اينكه از چهار ماهگي به بعد پنج حس نوزاد از تعامل و واكنش بيشتري برخوردار ميشود، گفت :بينايي كودكان بعدازچهارماهگي در حال افزايش است به طوري كه توانايي پيگيري اجسام متحرك را از خود نشان ميدهد.وي افزود : والدين بايد بعد از چند ماه فضاي اتاق كودك را تغيير دهند و او را با ديگر فضاهاي
بيرون از خانه و ديگر افراد خانواه آشنا كنند .
وي اضافه كرد : كودكان علاقهمند به ديدن عكسهايي با رنگهاي شاد و پيچيده مي باشند بنابر اين بايد براي آنها كتابهاي داستاني تهيه شود كه رنگي و با تصويرهاي بزرگ باشد زيرا اين عمل باعث افزايش آشنايي و عكس العمل كودك ميشود.رسالتي با اشاره به اينكه حس شنوايي كودك نسبت به تكلم او حساستر است، گفت:كودك دوست دارد صداهاي مختلف را بشنود و در مقابل آنها بسته به علاقه عكس العمل نشان ميدهد به طوري كه حتي آنها را تقليد ميكند و منتظر تشويق والدين ميماند. رسالتي گفت: والدين بايد حس چشايي فرزندان خود را تحريك كنند و بشناسند زيرا برخي از
كودكان نسبت به يك سري از غذاها و طعمها آلرژي دارند كه اين خود باعث بيماري و بيقراري كودكان ميشود.وي افزود :درباره حس لامسه كودكان بايد اجازه داد آنها همه چيز را در خصوص زبري ،نرمي گرماو سرما احساس كنند تا بتوانند در مقابل آنها عكس العمل نشان بدهند . وي اضافه كرد : اولين پله براي بيدار و فعال كردن اين حس در نوزادان نوازش و در آغوشگرفتن آنها است زيرا با اين عمل به او اين احساس منتقل مي شود كه او را دوست دارند و جايش امن است.
قصه و تأثير آن در تربيت كودكان
در كشور ما به رغم وجود گنجينه هاي علم و معرفت و داستآنها و افسانه هاي زيبا و آموزنده،اوليا و مربيان بيشترين وقت خود را به مسائل آموزشي كودكان اختصاص مي دهند و دانش آموزان نيز در خانه و مدرسه بيشتر اوقات خود را صرف يادگيري هاي غير فعال كرده، ازسختي و خشكي دروس و اضطراب امتحان و نمره رنج مي برند. بدين ترتيب اغلب اوليا ومربيان از هدف اصلي تعليم و تربيت كه پرورش انسان هاي خلاق، مبتكر و كارآمد است، بازمي مانند.هدف از ذكر اين مطالب آشنايي شما با روش هاي قصه خواني و قصه گويي براي كودكان دبستاني است كه نقش بسزايي در رشد و شكوفايي خلاقيت در كودكان دارد.
ادبيات كودكان چيست؟
ادبيات كودكان شامل قصه، شعر، نمايش، افسانه و داستان است. ادبيات كودكان عبارت است ازتلاشي هنرمندانه در قالب كلام، براي هدايت كودك به سوي رشد، با زبان و شيوه اي مناسب ودر خور فهم او. به بياني ديگر، ادبيات عبارت است از چگونگي تعبير و بيان احساسات،عواطف و افكار به وسيله ي كلمات در اشكال و صورت هاي گوناگون.ادبيات، كودك را در همه ي اوقات زندگي پرورش مي دهد و باعث مسرت خاطر، وسعت تخيل و قوت تصور او مي شود و نيز نيروي ابتكار و ابداع به او مي بخشد. داستآنها و اشعاري كه كودكان مي خوانند و مي شنوند اثري عميق در فكر و روحيه ي آنان مي گذارد و ايشان را براي رويارويي با مسائل رشد و معاشرت با ديگران آماده مي سازد و نيز در درك و فهم مشكلات زندگي آنان را ياري مي كند.ادبيات كودك، به ويژه در زمينه هاي زبان آموزي و آموختن كلمات تازه به كودكان، نقش قاطعي دارد.
هدف هاي برنامه ي ادبيات كودكان در آموزش و پرورش دوره ي ابتدايي عبارت اند از:
1- كمك به پرورش قدرت بيان و عواطف و افكار كودكان.
2- تقويت و پرورش نيروي تخيل در كودكان.
3- تحريك قوه ي ابتكار و ابداع در كودكان.
4- ايجاد عشق و علاقه به ادبيات در كودكان.
در تعريف ادبيات كودكان مي توان گفت: مجموعه ي نوشته ها، سروده ها و گفتارهايي است كه از طرف بزرگسالان جامعه براي استفاده ي خردسالان فراهم مي آيد، يا خردسالان خود خالق آن هستند.
5- رشد اعتماد به نفس كودك و علاقه مند ساختن او به آزادي و عدالت اجتماعي.
6- برآورده كردن نيازهاي عاطفي كودك و آماده ساختن او براي دريافت پيام هاي اخلاقي و انساني و شهروندي خوب بودن.
تأثير قصه در كودكان
داستان و قصه نقش بسيار مهمي در تكوين شخصيت كودك دارد. از طريق قصه ها و داستان هاي خوب، كودك به بسياري از ارزش هاي اخلاقي پي مي برد. پايداري، شجاعت، نوع دوستي، اميدواري، آزادگي، جوانمردي، طرفداري از حق و حقيقت و استقامت در مقابل زور و ستم ارزش هايي هستند كه هسته ي مركزي بسياري از قصه ها و داستآنها را تشكيل مي دهند.
پرورش حس زيبايي شناسي در كودك، متوجه ساختن كودك به دنيايي كه اطرافش را فرا گرفته، پرورش عادات مفيد در كودك، تشويق حس استقلال طلبي و خلاقيت كودك هدف هاي اصلي طرح قصه هاي خوب براي كودكان است.
انتخاب قصه هاي مناسب
مسئله ي انتخاب كردن قصه، با توجه به انبوه موادي كه در اختيار قصه گوست، به ويژه براي قصه گوهاي تازه كار و مبتدي، مشكلي اساسي است. حتي بهترين و برجسته ترين قصه گوهاي حرفه اي هم قادر به گفتن هر داستاني نيستند. قصه گو، قهرمانان خود را از قصه هايي مي سازدكه با شخصيت خاص و سبك او متناسب باشند. قصه گوي تازه كار، ابتدا بايد سعي كند كه ويژگي هاي شخصيت و سبك گويش خود را ارزيابي كند. سپس از خودش بپرسد: چه نوع داستان
هايي را مي توانم مؤثر و خوب بيان كنم؟ چگونه مي توانم شخصيت خود را با قصه هماهنگ كنم تا هر دو بتوانيم با شنونده ارتباط برقرار كنيم؟پس از آن كه قصه گو كار انتخاب كردن را تمام كرد، وارد مرحله ي آماده كردن داستان براي
گفتن مي شود كه از مهم ترين گام هايي است كه در جهت به كار گرفتن فن قصه گويي برداشته مي شود. قصه گو بايد به خاطر داشته باشد كه كار او از بر كردن يا از رو خواندن نيست، بلكه كار او قصه گفتن است كه مانند تجربه اي يگانه باقي مي ماند.از بر كردن قصه اغلب نخستين مانعي است كه راه سير طبيعي و خودانگيخته ي يك قصه گويي موفق را سد مي كند. قاعده ي درست اين است كه هرگز نبايد داستاني را براي «گفتن» به خاطر سپرد، بلكه با توجه به ساختمان قصه، به خاطر سپردن طرح آن كافي است.انتخاب و آماده كردن داستان، نخستين گام ها در راه پيشبرد هنر قصه گويي است و هنر قصه
گويي بر آنها استوار مي شود. قصه گوهاي مبتدي و تازه كار به زودي متوجه مي شوند زماني راكه براي رسيدن به اين مرحله از رشد سپري كرده اند، سرمايه گذاري مفيدي بوده است.
آماده كردن ذهن و بيان ، در ارائه ي موفقيت آميز يك قصه مهم ترين مُتغيّر به شمار مي آيد. بدون اين انتخاب و آماده كردن بسيار دقيق، قصه گو نبايد انتظار به دست آوردن يك تجربه ي موفق راداشته باشد.
منبع:زیبا وب
از همان ماه اول بارداری، پای دیگران در کفش شماست. از آقای نانوای محله تان گرفته تا راننده تاکسی، و از خانمی که در صف اتوبوس ایستاده گرفته تا همسایه ها و زنان فامیل تان، همه به شما می گویند چه باید بخورید، چقدر بخوابید، چطور بنشینید و چطور راه بروید و. . . . اما این آموزش های خودجوش و مردمی، تنها به دوران بارداری شما محدود نمی شود بلکه از همان روزهای اول زایمان و شیردهی، جای خود را در زندگی تان باز می کنند و گاهی آنقدر پیش می روند که احساس می کنید مادری کردن همه آدم های اطراف تان برای کودک شما، گیج، کلافه و سردرگم تان کرده است.
دید و بازدیدهای نوروزی به آدم های اطراف شما فرصتی طلایی برای یاد دادن راه و رسم مادری به شما می دهد و گاهی حضور در جمع را برای تان به سخت ترین کار دنیا تبدیل می کند.
از آشنایانی که بدشان نمی آید در کارتان دخالت کنند گرفته تا کسانی که تصور نمی کنند نصیحت های دوستانه شان دخالت تلقی شود، همه و همه به شما فشار می آورند و مادر بودن را برای تان سخت می کنند اما نگران نباشید. ما به شما می گوییم که کجا باید در مقابل آنها بایستید و چه چیزهایی را به خاطر آرامش خود و فرزندتان نباید سخت بگیرید. در ادامه روایتی از چهارتجربه شخصی مادرانه را در این باره می خوانید.
این اشتباهای مادرانه را در مهمانی ها تکرار نکنید
کودک آزار نباشید
می خواهید فرزندتان شمع مجلس باشد و با نمایش چیزهایی که تازه یاد گرفته است توجه همه را به خود جلب کند؟ برای رسیدن به این هدف، به محض آمدن مهمان ها از او می خواهید حرکات ورزشی که تازه یادگرفته را انجام دهد یا آهنگ تازه ای که در کلاس پیانو آموخته را به نمایش بگذارد؟ شاید تصور نکنید که با این رفتارها، فشار بیش از اندازه ای را به فرزندتان تحمیل کرده و با دست خودتان اسباب آزار او را فراهم می کنید. اگر نمی خواهید کودک آزار باشید، بهتر است از تلاش برای به نمایش گذاشتن مهارت های فرزندتان دست بردارید و به او اجازه دهید که در صورت تمایل خودش، آموخته هایش را با دیگران به اشتراک بگذارد.
با دیگران مقایسه اش نکنید
یکی از اشتباهات رایج والدین، تشویق بیهوده فرزندان در حضور دیگران و گفتن دروغ بزرگی به نام تو از همه بهتری به کودکان است. اما اشتباه رایج دیگری که از اغلب والدین سر می زند، مقایسه توانایی های فرزندشان با کودکان دیگر است. چنین والدینی حتی اگر به طور مستقیم به فرزندشان این موضوع را گوشزد نکنند، با مضطرب و افسرده نشدن، در روزهای بعد به کودک شان فشار بیشتری می آورند و برای جبران کاستی های فرزندشان، او را هم تحت فشار می گذارند. از نظر این والدین رقابت جو، ضعیف تر بودن بچه ها در موردی خاص به معنای بی کفایتی خود آنهاست و به همین دلیل برای پاک کردن این برچسب از روی خود به کودک شان فشار می آورند.
اگر شما هم رد پای چنین حالاتی را در رفتارهای تان می بینید، از همین امروز برای پذیرفتن نقاط قوت و ضعف فرزندتان تلاش کنید و بیشتر از توانایی هایش از او انتظار نداشته باشید. البته گاهی با وجود همه تلاش های شما برای کنترل خود، حاضر شدن در جمع مادران رقابت جو باعث می شود که هوای مقایسه کردن فرزندتان و برتر جلوه دادن او به سرتان بزند اما بهتر است در این شرایط مچ خود را بگیرید و به خود اجازه ندهید که وارد بازی این مادرها شده و به خاطر آنها فرزندتان را تحت فشار قرار دهید.
نگذارید دیگران تربیتش کنند
هرگز عنان تربیت فرزندتان را به دست دیگران ندهید و با جلو انداختن صاحبخانه، برای حل کردن مسئله تلاش نکنید. کودک شما باید بداند که بزرگ ترین قدرت برای مهار کردن رفتارهایش شما هستید و قرار نیست به خاطر حرف دیگران روی صلاحدید شما پابگذارد. گذشته از این، شاید همه توصیه هایی که دیگران برای کنترل رفتار فرزندتان می کنند و پیشنهادهایی که به شما برای بیرون آمدن از بحران می دهند، به صلاح شما و فرزندتان نباشد یا با شرایطی که در آن قرار دارید، سازگار نباشد. پس با کمک یک روانشناس کودک، راه درست برای حل مشکل را تشخیص دهید و به دیگران برای تغییر آن فرصت ندهید.
نگذارید در کارتان دخالت کنند
اینکه دیگران برای تربیت کردن فرزند شما پا پیش بگذارند، می تواند بسیار آزار دهنده باشد اما تلاش آنها برای شکستن قانون های تربیتی شما هم گاهی می تواند به همین اندازه آزار دهنده جلوه کند. اگر اعضای خانواده یا دوستانی که به خانه شان رفته اید، بدون توجه به حساسیت های شما برای رد شدن از قانون های تربیتی تان تلاش می کنند، تنها چاره پیش روی تان قاطع بودن و گوشزد کردن حساسیت های تان به آنهاست. اگر فرزند شما حق ندارد روی مبل بپرد، حتی در صورتی که صاحبخانه با این رفتار مشکلی نداشته باشد، نباید به او اجازه این کار را بدهید و اگر گفتن برخی جملات جزء خط قرمزهای تان است، نباید به اطرافیان تان اجازه دهید که به فرزند شما در گذشتن از این خط قرمزها کمک کنند.
در بسیاری مواقع، استدلال اطرافیان این است که بگذارد بچه در خانه ما راحت باشد! اما به آنها گوشزد کنید که برخی قوانین قابل عبور نیستند و فرزند شما درهر کجایی باید به آنها پایبند باشد. گاهی دلخور شدن دیگران، آسیبی کمتر از گیج شدن فرزندتان به خاطر ناپایدار بودن قوانین تربیتی را همراه می آورد. انعطاف پذیر باشید
هم شما می دانید و هم فرزندتان باید بداند که همه قوانین هم ارزش نیستند. شاید سر زدن به کمدهای صاحبخانه، از جمله قوانینی باشد که فرزندتان حق عبور از آنها را ندارد اما مسلما کمی دیر و زود شدن ساعت خوابش نمی تواند در گروه چنین قانون هایی جا بگیرد. پس در مورد قوانینی که رعایت نشدن شان آسیب چندانی را همراه نمی آورد، انعطاف پذیر باشید و به خاطر کمی دیر شدن (نه تا نیمه شب به تاخیر افتادن) ساعت خواب کودک تان یا تلاشش برای غذا نخوردن در مهمانی، زمین و زمان را به هم نریزید.
نمی گوییم در همه مهمانی ها از این قوانین صرف نظر کنید اما بپذیرید که گاهی انعطاف پذیری به شما قدرت بیشتری برای کنترل شرایط می دهد اما در صورتی که فرزندتان را می شناسید و می دانید که دیر شدن ساعت خواب یا به تاخیر افتادن زمان غذا خوردنش او را بدقلق و کنترلش در حضور دیگران را سخت می کند، برای رعایت نظم همیشگی در این موارد تلاش کنید و به توصیه های دیگرانی که شرایط شما و فرزندتان را نمی دانند، اهمیت ندهید.
مجبورش نکنید از همه عذرخواهی کند
درست است که کودک شما باید مسئولیت رفتارهایش را بر عهده بگیرد و در صورت اشتباه کردن از کسانی که خسارت دیده اند عذرخواهی کند اما به محض دیدن اشتباه و لغزش فرزندتان، او را مجبور به عذرخواهی نکنید و غرورش را در مقابل دیگران نشکنید. بچه هایی که مدام مجبور می شوند به خاطر هر اشتباه ساده ای از دیگران عذرخواهی کنند، اعتماد به نفس شان پایین می آید و تصور می کنند که تک تک رفتارهای شان اشتباه و آسیب زننده است.
شرمنده نشوید
نگذارید شرمندگی که به خاطر رفتارهای فرزندتان سراغ تان می آید، توان نشان دادن واکنش درست را از شما بگیرد. می دانیم در موقعیت سختی قرار دارید اما به خاطر خوش آمد دیگران، واکنشی به رفتارهای فرزندتان نشان ندهید که بعدها به خاطرش احساس گناه کنید. اگر به هیچ طریق از پس کنترل رفتارهای کودک تان برنمی آیید به جای تلاش برای فهماندن مشکل به او برای مهار کردن موقتی اش تلاش کنید یا با کوتاه کردن زمان مهمانی، امکان بروز مشکلات شدیدتر را فراهم نکنید.
روش تان را تغییر ندهید
با تغییر دادن مداوم روش تربیتی تان ماجرا را پیچیده تر نکنید. اگر روش خاصی را برای کنترل فرزندتان در نظر گرفته اید و نسبت به درست بودنش مطمئن هستید حتی در حضور دیگران هم به آن روش پایبند باشید در غیر این صورت، فرزندتان گیچ و سردرگم خواهد شد و از حضور دیگران به عنوان ابزاری برای در دست گرفتن کنترل و نشان دادن رفتارهای نادرست استفاده خواهد کرد پس نگذارید روی نقطه ضعف شما دست بگذارد و حضور دیگران را به عنوان مجوزی برای سرپیچی کردن از قوانین و در دست گرفتن قدرت تلقی کند.
نمی خواهم مثل آنها باشم
الهام؛مامان آراد
انگار من مادرش نیستم؛ منی که تمام صبح تا شبم را در کنار او می گذرانم، از نظر دیگران هیچ چیز در مورد بزرگ کردن فرزندم نمی دانم. از نظر آنها زیاده از حد سهل انگارم و با بی توجهی هایم به کودکم ظلم می کنم. می دانم برای مادربزرگ ها نوه اول همه چیز است اما گاهی نمی توانم رفتارهای مادرم را هضم کنم. بچه داری از نظر او یعنی مدام بچه را در آغوش گرفتن.
اوایل در برابر حرف های شان سکوت می کردم و روش خودم برای نگهداری از فرزندم را تغییر نمی دادم اما چند ماه که از تولد او گذشت، دیگر نتوانستم در برابر تکه پرانی ها و واکنش های شان طاقت بیاورم. حالا در حضور آنها، من هم یکی مثل خودشان هستم؛ کسی که جز بچه داری نباید هیچ کار دیگری در زندگی اش داشته باشد؛ کسی که از لحظه بیداری تا لحظه خواب باید کودکش را در بغل بگیرد، یک دستی غذا بپزد، در چند ثانیه غذایش را بخورد و از لذت یک بار در ماه بیرون رفتن با دوستانش هم بی بهره باشد.
کافی است بگویم برای بچه ای که از جانم عزیزتر است و یک بخش زندگی ام است و همچنین برای مادرم شایسته، توانمند و آرام بودن، باید به ابعاد دیگری که در زندگی ام اهمیت دارند هم برسم تا دوباره سیل گوشه و کنایه ها روان شود و بگویند تو که کارهای دیگری داشتی چرا بچه دار شدی؟ فکر نمی کنی سنت برای بچه دار شدن کم بود؟ مادری یک کار تمام وقت است و اگر می خواستی آزاد باشی و به خواسته های خودت برسی چرا او را به دنیا آوردی و. . . .
تعطیلات عید نزدیک است و می دانم اگر کوچک ترین زمانی را برای گذراندن با فرزندم از دست دهم، باز هم متهم می شوم. انگار قرار است من هم مثل مادرم، یک مادر مراقبت کننده و وسواسی باشم که حتی یک ثانیه هم اجازه دور شدن بچه هایش از جلوی چشمش را نمی داد و با خستگی و کلافگی اما با احساس غرور ناشی از مادر تمام وقت بودن روزهایش را می گذراند.
نمی خواهم با کسی بحث کنم و نمی خواهم مثل کسی زندگی کنم؛ اما توان پاسخ دادن به هیچ کس و توضیح دادن هیچ چیز را ندارم. فکر می کنم چاره ای جز نشان دادن رفتارهای دوگانه ندارم و برای حفظ رابطه ام با خانواده ام و کم کردن تنش ها، چاره ای جز این ندارم که در خانه خودم به یک شیوه مادری کنم و در حضور دیگران به یک شیوه دیگر. شاید این آسان ترین راه برای پایان دادن به این بحث های آزار دهنده باشد.
آقای راننده هم صاحبنظر است
نوشا؛ مامان شایان
پسرم تا یک سال ونیمگی راه نیفتاد. من و پدرش از همه نگران تر بودیم اما از آنجا که با متخصصان مختلف مشورت کرده بودیم، می دانستیم که پسرمان سالم است و باید تا چند ماه دیگر برای راه افتادنش منتظر بمانیم. اظهار نظر ها، مقایسه ها و توصیه ها تمامی نداشت. هر دوی ما از پاسخ دادن و سوالات تکراری، خسته بودیم اما همان کسانی که بارها پاسخ های مان را شنیده بودند، باز هم حرف های شان را تکرار می کردند و هیچ وقت قانع نمی شدند.
مهمانی رفتن در چنین شرایطی آزار دهنده ترین کار به نظر می رسید. در اینکه مردم ما در همه مسائل کارشناس و صاحبنظر است شکی نیست؛ ولی یک وادی ویژه در این مورد، بچه و بچه داری است. من براساس تجربه و سن ام یاد گرفتم که خیلی به اظهارنظرهای نابجا و بی مورد و بی پایه توجه نکنم و با دیگران در مورد این توصیه های تکراری بحث نکنم و گرچه بعد از به دنیا آمدن پسرم هم سعی کردم همین روال را دنبال کنم، اما دخالت های بیجای اطرافیان در هر موردی گاهی کلافه کننده می شد.
همه حق مسلم خودشان می دانستند که در مورد بچه، رفتارهایش و شیوه های تربیتش نظر بدهند، راهنمایی کنند و حتی تا سرزنش کردن و زیر سوال بردنت پیش بروند. این دخالت ها و اظهار نظر ها فقط مختص بستگان درجه یک نبود؛ حتی راننده تاکسی گذری هم این حق را برای خودش قائل می شد که اصول بچه داری را به تو گوشزد کند و اصولا چون به قضیه برچسب راهنمایی و دلسوزی می خورد، حق اعتراض و برخورد قاطع را هم به من داده نمی شد. حالا تصور کنید مادری که به خصوص در تجربه اولش دچار هزار و یک بحران و دغدغه و خستگی است، باید همه این حرف و حدیث ها را هم تحمل کند و با آنها کنار بیاید.
این ماجرا در جمع های خانوادگی و دوستانه خیلی پررنگ تر خود را نشان می داد و گاهی می توانست و هنوز هم می تواند که تفریح و وقت خوش آدم را به راحتی تلخ کند. اینکه مدام احساس می کنی زیر نظری و باید طوری رفتار کنی که سوژه ای برای شروع دلسوزی ها و راهنمایی ها گیر کسی نیاید، از همه چیز سخت تر است. حالا حساب کنید که بچه ناخوش و خسته باشد؛ آن موقع است که همه راهی را پیش رویت می گذارند تا بچه بدقلقت را آرام کنی و آنقدر حرف عوض می کنند و تو را برای اجرای حرف ها در تنگنا قرار می دهند که بچه خسته تر و کلافه تر می شود.
من آدم قانون مندی نیستم اما برای حفظ آرامش و آسایش فرزندم از اول سعی کردم روال مشخصی در پیش بگیرم. مثل نوع تغذیه اش، ساعت خوابش، لباس پوشیدنش و. . . اما متاسفانه می بینم و می شنوم که این برنامه ها یعنی سوسول بار آوردن بچه و مدام باید در مورد اینکه بچه فلانی ساعت یک شب می خوابد یا فلانی به بچه زیر یک سالش غذای پر از سس مایونز می دهد، گوش کنم.
از نظر اطرافیان من، مادر خوب یعنی مادری که هیچ محدودیتی را برای فرزندش در نظر نمی گیرد و هیچ وقت نه به زبان نمی آورد. اما ای کاش یه کم یاد می گرفتیم حریم افراد را رعایت کنیم و تنها وقتی با حرف های مان وارد این حیطه شویم که طرف مقابل خودش بخواهد و پذیرای آن باشد، نه اینکه با حرفا و دخالت های بیجا و بی مورد او را با حال بد از مهمانی به خانه بفرستیم.من مادر ضدحالی هستم
مریم؛ مامان صدرا
یکی از چیزایی که خیلی در مهمانی ها مخصوصا خانه پدرم و اقوام نزدیک ناراحتم می کند، این است که کنترلم روی چیزهایی که برای صدرا ممنوع یا محدود کرده ام، از بین می رود. می دانم همه به خاطر دلسوزی وارد عمل می شوند اما متاسفانه با وجود تذکر های همیشگی ام به خودشان مجوز می دهند هر کاری که دوست دارند انجام دهند و به قانون هایی که من به عنوان مادر وضع کرده ام، اعتنایی نکنند.
برای نمونه صدرا تا تبلت یا گوشی دست کسی می بیند دلش می خواهد عکس و فیلم های داخلش را تماشا کند. تا اینجای ماجرا مشکلی نیست. چون به هر حال گوشی ها و تبلت ها با هم فرق می کنند و صدرا کار کردن با همه آنها را بلد نیست و بعداز کمی تلاش کردن،خودش گوشی را کنار می گذارد.
اما مشکل از آنجا شروع می شود که دوستان خودشان ویدئو های جالبی که روی تبلت های شان هست را به بچه نشان می دهند و این آغاز همه مشکلات است. من معتقدم که دیدن همه آن ویدئو ها برای پسری به سن صدرا مناسب نیست اما وقتی که صدرا چنین ویدئوهایی را می بیند، تا ما از آن خانه نرویم صدرا گوشی را رها نمی کند و همه را با صدای تکرار شونده و بلند ویدئوها کلافه می کند.
همین مسئله در مورد خوراکی هایی که نمی خواهم صدرا فعلا با آنها آشنا شود مثل نوشابه یا پفک و. . . هم وجود دارد و اصرارهای همه برای دادن این خوراکی ها به صدرا آنقدر پیش می رود که مجبور می شوم قانون های همیشگی که مشخص کرده ام را بشکنم و چیزهایی که قبلا ممنوع کرده بودم را آزاد کنم. همه این رفتارها از من در چشم پسرم مادری سختگیر می سازد و او را به این خیال می اندازد که برای شاد بودن و رسیدن به خواسته هایش، باید سراغ دیگران برود و این اتفاقی است که من را می ترساند و حاضرشدن در مهمانی ها را برایم سخت و آزار دهنده می کند.
در خانه مادرم بچه ها پادشاهی می کنند
زهرا؛ مامان سارا و شهاب
از نظر همه من مادر سختگیری هستم اما فکر می کنم هیچ مادری نیست که یکسری دغدغه های شخصی برای بزرگ کردن بچه هایش نداشته باشد. همیشه مجموعه ای از نگرانی ها وجود دارد که آدم را وادار می کند اجازه انجام بعضی کارها را به فرزندش ندهد.
معمولا یک مادر این دغدغه ها را در قالب قانون هایی برای خودش تعریف می کند و سعی می کند همه جا آن قوانین را اجرا کند. قطعا هر کسی در خانه خودش می تواند آن طور که صلاح می داند بر رفتارهای فرزندش نظارت کند اما در سفر و مهمانی با حضورآدم هایی که خود را در امر تربیت بچه صاحب نظر می دانند کار سخت می شود.
از این آدم های همیشه صاحب نظر که بگذریم، عده ای هم هستند که کاملا مادر و روش های تربیتی و برنامه هاش را نادیده می گیرند و دوست دارند به روش خودشان به بچه محبت کنند. می دانم که همه شما با پدیده نوه لوس کردن آشنا هستید. نوه ها عزیزکرده های پدر و مادر مان هستند و حتی گاهی از ما هم برای شان عزیزتر هستند؛
آنقدر که آدم به چشم خودش می بیند که پدر و مادرش کارهایی برای نوه عزیزشان می کنند که در بچگی انجامش برای ما محال بود. نمی دانم خاصیت سن و سال است که پدر و مادرهای ما را اینقدر منعطف می کند یا رقابت با ما در جلب محبت بچه یا چیزی دیگر؛ فقط می دانم که تمام قانون ها در خانه پدر بزرگ و مادربزرگ از اعتبار می افتد و بچه ها مطلقا در خانه آنها سلطنت می کنند.
حرف زدن و درخواست های مکرر ما هم فایده ای ندارد و دختر کوچولوی ما می تواند ساعت ۹ شب بستنی بخورد یا ساعت دو شب بخوابد و پسر کوچولوی مان هم می تواند هرقدر خواست با کامپیوتر بازی کند. سخت ترین کار دنیا این است که از پدر و مادر مهربان مان بخواهیم که به قانون هایی که برای بچه ها گذاشته ایم احترام بگذارند و وقتی چنین خواسته ای را بیان می کنیم، ما را به چشم مادر فولادزره نگاه نکنند.
می دانم که این مشکل خیلی از ماهاست به خصوص که الان همه به یک بچه و دو بچه اکتفا می کنند و بچه ها بیشتر از قبل در مرکز توجه قرار می گیرند. کاش راهی پیدا می شد که خیلی منطقی به پدر و مادر خودمان یا به خصوص به پدر و مادر همسرمان می فهماندیم که ما بزرگ شده ایم و خیر و مصلحت بچه های مان را می خواهیم تا شاید آنها هم به قوانین ما احترام می گذاشتند اما بعید می دانم که هرگز به چنین راهی دست پیدا کنم.
سیب سبز
منبع:آفتاب
۱- افراد خودپرست
گاهی اوقات غرور یک فضیلت اخلاقی محسوب میشود. اما متکبر بودن یعنی شما مملو از خودپرستی هستید و فکر میکنید که برتر از دیگران هستید. بودن در کنار افرادی که با شما محترمانه رفتار نمیکنند و همواره شما را تهدید و تحقیر میکنند میتواند برای پیشرفت شخصی شما مسموم کننده باشند.
۲- افراد حسود
این افراد از اینکه شما در شرایط دشوار باشید خوشحالند و موفقیت شما آنها را آزرده میکند. آنها معتقد هستند که بیشتر از شما لایق موفقیت هستند. ممکن است شما آنها را پشتیبان و همراه خود در رسیدن به موفقیت بدانید، اما افراد حسود ترجیح میدهند که نسبت به تواضع و عقلانیت شما اظهار تنفر کنند. این نوع افراد را باید به هر قیمتی از خود دور کنید.
۳- افراد متظاهر
این افراد فقط در خوشیهایتان دوست شما هستند. زمانیکه به کمک آنها نیاز دارید در کنار شما نمیمانند. نمیتوان به آنها تکیه کرد. هر چه سریعتر این ویژگی را در آنها تشخیص دهید و برای این روابط حد و مرز قرار دهید.
۴- افراد پسرونده
این افراد راه پیشرفت شما را پیچیده میکنند و شما را به عادتهای گذشته بازمیگردانند. آنها میخواهند که شما به موقعیت پیشین خود بازگردید و راکد باشید. تشخیص این افراد ممکن است سخت باشد، آنها کسانی هستند که همیشه بخش جداناپذیری از زندگی شما بودهاند و ممکن است نادیده گرفتن آنها برای شما دشوار باشد. اما بهتر است آنها را آگاه کنید و به آنها یادآوری کنید که چقدر موفقیت برایتان مهم است. اگر آنها نمیتوانند با شما کنار بیایند میتوانند راه خود را از شما جدا کنند.
۵- افراد قضاوتگر
هیچ وقت هیچ چیز در نظر افراد قضاوتگر خوب نیست. آنها معتقدند که افراد، بیشتر به جای تشویق شدن باید سرزنش شوند و مورد انتقاد قرار گیرند. حتی زمانی که نیتها خوب هستند و شما میخواهید انگیزهی اصلی خود را به آنها بفهمانید، به شما گوش نخواهند کرد. آنها معاشران مفیدی نیستند زیرا شنوندگان خوبی نیستند. دوری از صحبتهای منفی این افراد میتواند به موفقیت شما کمک کند.
۶- افراد کنترل کننده
این افراد شیفتهی کنترل کردن دیگران هستند. آنها دوست دارند شما گوش به فرمانشان باشید. آنها میتوانند با فریب، بدجنسی و حقهبازی، شما را وادار کنند که خواستههایشان را اجرا کنید. دوری کردن از چنین افرادی میتواند بهترین انتخاب برای شما باشد زیرا شما نمیتوانید آنها را متقاعد کنید و یا رفتار آنها را اصلاح کنید.
۷- افراد دروغگو
درست است که دروغ گفتن متداول است و بعضی از دروغها بیضرر هستند، اما افرادی که مرتب دروغ میگویند میتوانند شما را نابود کنند. شما برای پیشرفت کردن باید در اطراف خود افراد قابل اعتماد داشته باشید، کسانی که شما را حمایت کنند و به شما اندیشههای صادقانه و منصفانه ارائه دهند.
۸- افراد شایعهپرداز
اینها افراد امینی نیستند و حقایق را وارونه جلوه میدهند و اطلاعات را تحریف میکنند. آنها میخواهند که دیگران آنها را بپذیرند و تصدیقشان کنند بنابراین سعی میکنند با شایعهپراکنی توجه دیگران را جلب کنند. زمانیکه میخواهید مشکلات ایجاد شده توسط این افراد را حل کنید بهترین راه این است که آنها را از زندگی خود بیرون بیاندازید، زیرا آنها مانند تومورهای سرطانی هستند.
۹- افراد مزاحم
این افراد تنها به این دلیل در زندگی شما هستند که از شما تغذیه کنند. در برخی مواقع، مورد استفاده قرار گرفتن مفید است اما نه زمانیکه به وسیلهی یک انگل باشد. نیت این افراد تنها نفع بردن خودشان است. این افراد را به هرقیمتی باید نادیده گرفت.
۱۰- افرادی که خود را قربانی جلوه می دهند
این افراد هرگز مسئولیتپذیر نیستند. آنها همیشه انگشت اتهام به سوی دیگران دراز میکنند و هیچ گاه اشتباه خود را نمیپذیرند. عکسالعمل آنها میتواند برای موفقیت شما زیانآور باشد. بهترین کار خلاص شدن از دست آنها و بیرون کردن آنها از زندگیتان است.
جشن ازدواج از آئین و سنن نکویی است که در هر گوشه از این کشور پهناور برگزاری آن با آداب و رسوم خاصی همراه است. هرچند امروزه با ماشینی شدن زندگی، اصالت این آئین هر روز کمرنگتر از دیروز میشود، اما هستند مناطقی که هنوز تلاش دارند تا حد امکان آئین عروسی خود را به روش گذشتگان برگزار کنند.
به گزارش فرجام، روزنامه قانون در ادامه آورده است: هرایین از روستاهای بزرگ شهرستان آوج یکی از مناطقی است که در این زمینه برای خود گذشتهای درخشان دارد و هر چند در حال حاضر سنن مرتبط با ازدواج در این محدوده جغرافیایی به صورت کامل رعایت نمیشود اما باز هم برگزاری آیین عروسی در این منطقه به نحوی است که با کمی تبلیغ میتواند گردشگران داخلی و خارجی بسیاری را به خود جذب کند.
دلیل این هم برگزاری آئین عروسی طی 10 شبانهروز در این روستای آذرینشین است. برای اینکه درک بهتری از این مراسم داشته باشید، در ذیل آنچه در این 10 روز مراسم عروسی در هرایین رخ میدهد به صورت اختصار به اطلاع شما میرسد؛ باشد که خود از نزدیک شاهد این مراسم زیبا باشید.
1- پالتار: مردم هرایین روز اول عروسی را پالتار مینامند. در این روز بزرگ مردان فامیل، صبحانه تا شام را مهمان خانه داماد هستند. وظیفه این افراد، فهرست کردن هدایای مراسم عصر است. در این مراسم که اختصاص به زنان داشته و به «پالتار» معروف است، حاضران ضمن رقص و پایکوبی، هریک هدیهای شامل پول نقد، لباس یا وسایل کوچک زندگی پیشکش میکنند.
2- خرج آپارما: روز دوم مراسم عروسی را «خرج آپارما» میگویند. در این روز خانواده داماد اقلام مورد نیاز روز عروسی همچون روغن، قند، چای، آرد، گوشت، شکلات، سیب زمینی و … را در مراسمی توأم با جشن و پایکوبی به خانه پدر عروس میبرند.
3- مبارک اولسون: روز سوم عروسی را «مبارک اولسون» گویند. صبح این روز اهالی روستا برای صرف چای و شیرینی مهمان خانواده داماد هستند و این امر به معنای آمادگی آنان برای شرکت در جشن عروسی است. بعدازظهر ساقدوش داماد به همراه جمعی از جوانان روستا وی را به حمام میبرد و بعد از حمام اهالی روستا داماد را با ساز و دهل تا خانه همراهی میکنند. سپس نزدیکان و دوستان هر یک مبلغی را به پیشانی داماد چسبانده یا در جیب لباسش قرار میدهند.
4- حنابندان: روز چهارم اختصاص به حنابندان دارد. در شب حنابندان در مراسمی با عنوان «قیزگلین شامو» دختران جوان و تازه عروسان دِه برای صرف شام به خانه داماد دعوت میشوند. این افراد پس از صرف شام به خانه عروس رفته و حنا و میوه و شیرینی و کبریت و آینه و … میبرند. سپس در حالی که دیگران در حال جشن و شادی هستند، یکی از نزدیکان داماد دست، پا و موهای عروس را حنا میگذارد و بدینگونه این شب تمام میشود.
5- روز عروسی: پنجمین روز مراسم ازدواج در هرایین روز عروسی است. صبح این روز، دختران جوانان خانواده عروس، او را در میان صدای ساز و دهل به حمام برده و هنگام ظهر باز میگردانند. پس از صرف ناهار، عروس برای رفتن به خانه بخت لباس مناسب پوشیده و آرایش میکند. بعد از آماده شدن عروس، در حالی که میهمانان به رقص و پایکوبی ادامه میدهند، او به آشپزخانه رفته و غذایی شامل شیره انگور و روغن حیوانی که معروف به «یاقلو شیره» است، میخورد. همزمان با این عمل، جوانان شروع به انتقال جهیزیه عروس به خانه داماد میکنند. سپس عروس از آشپزخانه خارج شده و عمو یا دایی او، شالی حاوی نان و حلوا به نشانه برکت به کمر عروس میبندد. در این هنگام عروس هفت نوبت، دور تنور خانه پدری گشته و آن را میبوسد و پس از آن با اهالی خانه خداحافظی کرده و به کمک عمو یا دایی سوار بر اسب میشود تا به خانه بخت رود. البته فرد سوار کننده تا منزل داماد مواظب عروس است تا از اسب به پایین نیفتد. نزدیک خانه داماد، عروس متوقف میشود تا داماد سه عدد انار را از بالای سر عروس پرتاب کند. هرکس این انارها را قبل از زمین خوردن تصاحب کند، هدیهای از مادر داماد خواهد گرفت. پس از آن عروس مقابل در خانه میایستد و پدرشوهر خلعتی پیشکش عروس میکند و آنگاه وی وارد خانه میشود. همزمان یکی از اقوام داماد ظرفی پر از روغن حیوانی و شیره انگور به دست عروس میدهد و عروس اندکی از آن را در دهان مرد مواظب خود، میگذارد. مقدار کمی را هم در دست ریخته و در حین ورود به خانه به چارچوب در میمالد و همزمان جشن و سرور در خانه برپا میشود. پس از آن، نوبت به صرف شام میرسد و در نهایت نزدیکان عروس و داماد را به اتاق خودشان راهنمایی میکنند.
6- پاتختی: صبح فردای عروسی، دختران و عروسان فامیل عروس را به حمام میبرند و بعد از آن همگی برای صرف ناهار به خانه مادر داماد میروند. بعد از ظهر نیز مراسم پاتختی برگزار میشود تا اقوام در مراسمی شاد هدایای خود را به عروس تقدیم کنند.
7- ناهارخوران: فردای روز پاتختی که هفتمین روز جشن است، مردان فامیل برای صرف ناهار به خانه داماد دعوت میشوند تا آخرین ولیمه ارائه شده از سوی خانواده داماد را در فضایی شاد بخورند.
8- پول سالما: در روز هشتم مردان فامیل در خانه داماد گردهم آمده و هر یک مبلغی را به رسم هدیه پیشکش عروس و داماد میکنند.
9- سالام شامو: در این روز مردان خانوادههای حاضر در مراسم پاتختی شام را در خانه پدر عروس میخورند تا مراسم عمومی عروسی به پایان رسد.
10- گیزلین سالام: در روز دهم و پایانی مراسم عروسی در هرایین، عروس و داماد برای عرض ارادت و دیدار مجدد، به خانه پدری عروس رفته و هدیهای را برای مادر زن میبرند و او هم به رسم تقدیر هدیه ناچیزی به عروس و داماد میدهد و بدینگونه مراسم 10 روزه عروسی به پایان میرسد.
بنام خدا
سلام
مجموعه کودکان و والدین تیپ تاپ این تایپک رو اختصاص داده به استفاده کودکان از تلف همراه ، مطمئنا یکی از دغدغه های جدید خانواده ها ، به استفاده کودکانشون از انواع موبایل ، تبلت و … می باشد . پیشنهاد مطالعه ادامه این مقاله رو به شما می دهیم امیدواریم که مفید واقع بشه .
قوانین استفاده از موبایل برای کودکان
آیا سرانجام تصمیم گرفته اید تا برای فرزند خود تلفن همراه هوشمند خریداری کنید. دلایل مختلفی می توانند در اتخاذ این تصمیم دخیل باشند که دریافت نمرات خوب در امتحانات پایان ترم، خریدن تلفن همراه هوشمند توسط یکی از دوستان فرزندتان یا پیشرفت وی همگام با پیشرفت فناوری از آن جمله اند.
دلیل این اقدام هر چه باشد، این وسیله جذاب از جعبه خود خارج شده و به زودی توسط مالک جدید و کم سن و سال خود مورد استفاده قرار می گیرد.
باید گفت که سن استفاده از تلفن همراه هوشمند زمانی است که شما به عنوان والدین تشخیص دهید فرزندتان می تواند تا حدی خوب را از بد تشخیص دهد. البته لازمه این امر آن است که پدر و مادر با ارائه مشورت های دقیق به فرزندشان او را همراهی کنند.
امروزه تلفن های همراه هوشمند به ابزارهایی بسیار قدرتمند مبدل شده اند که حتی بازار کامپیوترهای رومیزی و لپ تاپ را به چالش کشیده است. بر همین اساس ممکن است که تلفن همراه هوشمند به آسانی به ابزاری مضر در دست کاربری بی تجربه مبدل شود.
این در شرایطی است که والدین می توانند با صرف اندکی وقت و ارائه برخی نکات ایمنی اولیه به فرزند نوجوان خود، زمینه های لازم برای استفاده از تلفن همراه هوشمند را در آنها ایجاد کنند. در ادامه این مطلب برخی از این نکات را به صورت مختصر بررسی می کنیم.
تنظیم گذرواژه برای تلفن همراه
انتخاب گذرواژه، نخستین خط دفاعی برای کاربران نوجوان تلفن همراه در برابر افراد سودجو و سارقان احتمالی این وسیله محسوب می شود. گذرواژه ای را انتخاب کنید که به راحتی توسط خود شما و فرزند نوجوان تان به خاطر سپرده می شود.
همچنین، تنظیمات تلفن همراه را به گونه ای انتخاب کنید که پس از حداقل یک دقیقه عدم استفاده از آن، به صورت خودکار قفل شود.
تعیین قوانین استفاده از تلفن همراه
می توانید مجموعه ای از قوانین را برای فرزندان خود تعیین کنید که شامل زمان و چگونگی استفاده از تلفن همراه می شوند. این قوانین باید شامل محدودیت هایی درباره استفاده از تلفن همراه هوشمند باشند. به عنوان مثال، هنگام صرف غذا نباید از تلفن همراه استفاده کرد یا بعد از ساعت ۹ شب امکان استفاده از تلفن همراه هوشمند وجود ندارد.
+++ همچنین قوانینی درباره برقراری تماس با افراد غریبه یا اقدام هایی که در زمان دریافت محتوایی نامناسب باید انجام شود را آموزش دهید.
پس از مرور مجموعه قوانین و مقررات، هم شما و هم فرزندتان باید نسخه ای چاپی از آن را امضا کرده و در محلی مشترک در منزل نصب کنید. همچنین، فرزند خود را به خوبی درباره پیامدهای ناشی از شکستن قوانین و مقررات توجیه کنید، به طوری که از محروم کردن فرزند خود از داشتن تلفن همراه هوشمند هراس و نگرانی نداشته باشید.
بررسی سیاست های مدرسه پیرامون استفاده از تلفن همراه
مدرسه های مختلف دارای سیاست های مختلف درباره تلفن همراه و استفاده از آن در فضای مدرسه هستند. بر همین اساس، اطمینان حاصل کنید که فرزندتان نسبت به این قوانین آگاهی کامل داشته و پیامدهای تخطی از آنها را به روشنی می داند.
تعیین قوانین برای دسترسی به اینترنت و دانلود برنامه ها
تلفن های همراه هوشمند نه تنها دستگاه های ارتباطی پیچیده ای هستند، بلکه امکان دسترسی نامحدود به دنیای مجازی و فروشگاه های آنلاین را نیز فراهم می کنند. این فروشگاه ها دارای بیش از صدها هزار برنامه قابل دانلود هستند.
اطمینان حاصل کنید فرزندتان از آنچه که می تواند و آنچه که نمی تواند با تلفن همراه خود انجام دهد، آگاه بوده و محدودیت های اطلاعاتی و داده در این زمینه را مشخص کنید.
به عنوان مثال در تلفن های همراه آیفون، استفاده از مرورگر سافاری و دسترسی به فروشگاه اپ استور می تواند خاموش یا محدود شود. درباره اینکه تحت چه شرایطی این محدودیت ها از بین می روند، با فرزند خود صحبت کرده و تصمیم گیری کنید.
به اشتراک گذاشتن مسئولیت مالی
دادن تلفن همراه هوشمند به فرزندتان می تواند فرصتی خوب برای فراگیری مسئولیت مالی باشد. به عنوان مثال، او می تواند برای دریافت برنامه های مورد نیاز خود از پول توجیبی هفتگی اش خرج کند. حتی ممکن است میزان هزینه استفاده آنها از تلفن همراه فراتر از پول هفتگی وی باشد اما در هر دو صورت درک بهتر از مدیریت هزینه ها و مسئولیت مالی ایجاد شده در قبال تلفن همراه دور از انتظار نیست.
آموزش مراقبت از تلفن های همراه هوشمند
شکوفایی مسئولیت پذیری فرزندان در قبال حفظ و نگهداری ایمن از تلفن همراه هوشمند موضوع مهمی محسوب می شود. این مسئله می تواند انتخاب یک قاب محافظ برای بدنه، حصول اطمینان از شارژ کردن مناسب باتری، خشک نگه داشتن تلفن همراه، خاموش نگه داشتن وای فای و بلوتوث برای افزایش عمر باتری و نگهداری تلفتن همراه هوشمند در مکانی امن هنگامی که از آن استفاده نمی شود را شامل شود.
براساس بررسی های مرکز توسعه فناوری اطلاعات و رسانه های مرکز توسعه فناوری اطلاعات و رسانه های دیجیتال، استفاده از تلفن های همراه هوشمند توسط کودکان هم با خطرات و هم فرصت هایی مناسب همراه است.
بر همین اساس، پیش از دسترسی آنها به این وسیله قدرتمند می توانید با تعیین برخی قوانین ساده، آرامش فکری لازم را هم برای خود و هم برای فرزند نوجوان تان فراهم کنید.
با همه این احوالات باید توجه داشت این ابزارهای هوشمند که با توجیه آسان تر کردن زندگی، پذیرای حضورشان در جمع خانوادگی خود می شویم نباید ارتباطات عاطفی بین اعضای خانواده را تحت الشعاع قرار دهد و انسجام خانواده را خدشه دار کند و این امر با نظارت و توجه والدین قابل کنترل است.
سلام ؟
مجموعه کودکان و والدین ، اگر برای کودک خود تبلت نخرید اون عقده ای می شود ؟ در این تایپک پاسخ میدهیم . در ادامه همراه باشید .
اگر برای کودکم تبلت نخرم عقده ای می شود ؟
قرار گرفتن در فضای اینترنت و کشف مسائلی که ذهن کودک را به هم می ریزد و منشاء سوالات ریز و درشت می شود هم معمولا بلوغ زودرس را در پی دارد. سنین کودکی همیشه با شور و نشاط و پر تحرکی عجین بوده در حالی که امروز حتی شهربازی های مدرن و بزرگمان هم اغلب ۳ یا ۴ تا وسیله حرکتی دارند و بقیه شان بازی های کامپیوتری است
پذیرفتن این نکته که در زندگی امروزی، تکنولوژی فرد سوم هر رابطه ای است باعث می شود به دنبال راهکارهایی برای مواجه شدن با این موضوع و مدیریتش باشیم. این که گاهی تلویزیون و گاهی تلفن همراه و تبلت نفرسوم ارتباط ما با فرزندمان می شود نشان دهنده این است که مسلما باید منتظر شکایتها و درخواست های غیر معقولانه کودک یا نوجوانمان باشیم.
والدین باید بتوانند با بیان درست و کشیدن فرزند به پای میز مذاکره با خواسته هایش روبه رو شوند. متاسفانه این روزها اشتباه ترین روش به رایج ترین روش تبدیل شده است. اگر فرزند شما هم با این بهانه که تمام همسالان من در مدرسه یا کلاس زبان تبلت و تلفن همراه دارند از شما این ابزارها را طلب میکند و به عبارتی با تکرار خواسته اش کلافه تان می کند بهتر است حتما فرصتی را برای حرف زدن با او کنار بگذارید.
خیلی از پدر و مادرها تصور می کنند چون فرزندشان بچه است پس نمی شود او را با صحبت کردن قانع کرد در حالی که اولین کار در گروی مطالبات این چنینی کودکان، صحبت کردن و توضیح قوانین خانه است. سعی کنید با آرامش و منطق به فرزندتان توضیح دهید که هر خانه ای قانون مخصوص خود را دارد و این که دوستش در مدرسه تبلت دارد پس او هم باید داشته باشد دلیل محکمی برای خواسته اش نیست.
حتما برای این موضوع با همسرتان قانونی وضع کنید و آن را به فرزندتان توضیح بدهید که مثلا تا این سن و یا تا این شرایط نمی تواند صاحب تلفن همراه یا تبلت باشد. بسیاری از پدر و مادرهایی که با چندبار اصرار فرزندشان این ابزارها را برای آن ها فراهم می کنند توجیه شان این است که “اگر این کار را نمی کردیم بچه عقده ای می شد.” سوال من این است دقیقا منظورتان از عقده چیست؟ اگر از بین رفتن اعتماد به نفس و سرخوردگی منظور است باید بگویم” کودکی که با داشتن یا نداشتن یک وسیله الکترونیکی اعتماد به نفسش از بین برود حتما نقصی در روش تربیتی اش وجود دارد.”
شما باید تلاش کنید فرزندتان اعتماد به نفس و ارزش های فردی را در چیزهای دیگری ببیند نه این که از همین ابتدای راه، با چشم و هم چشمی و به رخ کشیدن وسایلش اعتماد به نفس پیدا کند. پذیرفتن فوری و تهیه موبایل و تبلت در سنین پایین برای فرزند نه تنها باعث می شود که دیگر نتوانید به او نه بگویید بلکه پایه راه افتادن همین چشم و همچشمی ها خواهد شد.
بعضی از والدین با قهر و خشونت کودک مواجه می شوند و تصور می کنند دیگر کاری از دست شان ساخته نیست مگر این که به خواسته اش پاسخ بدهند وگرنه این ماجرای قهر و خشونت و به اصطلاح عقده اش ادامه می یابد. اما باید گفت با این کار کودک تان یاد می گیرد بعد از این برای هر مطالبهای یک نمود بیرونی پیدا کند و دلیلش این باشد “چون فلانی این کار را کرد من هم می خواهم” و اگر نتیجه نگرفت راه دیگرش این باشد که گریه و زاری راه بیندازد و قهر کند.
آسیب های فراوان تکنولوژی برای کودک
این روزها فیلم ها و بازی های کامپیوتری پر شده اند از اقدام و عمل. در حالی که کار روانشناس ها مدت هاست آموزش حرف زدن درباره مسئله است. ما در تلاشیم بگوییم برای هر اتفاق بیرونی باید نشست و صحبت کرد و به یک تصمیم گیری رسید در حالی که در این فیلم ها و بازی ها تا یک نفر باعث خشم دیگری می شود با شمشیر و مشت و لگد روبه رو می شود.
کودک مدام در مواجهه با اقدام عملی است. حالا این کودک اگر در مدرسه هم با دوستش دعوایش شود اولین راهکار ذهنی اش درگیری و مشت است. از طرفی زمانی که می تواند صرف یادگیری های مختلف بشود مدام پای تبلت و چت و بازی می گذرد. افزایش وزنی که در اثر یک جا نشستن کودک رخ می دهد هم غیر قابل انکار است. ضعف بدنی هم یکی دیگر از عواقب این سرگرمی ها و تکنولوژی های زودتر از موعد برای کودکان است.
قرار گرفتن در فضای اینترنت و کشف مسائلی که ذهن کودک را به هم می ریزد و منشاء سوالات ریز و درشت می شود هم معمولا بلوغ زودرس را در پی دارد. سنین کودکی همیشه با شور و نشاط و پر تحرکی عجین بوده در حالی که امروز حتی شهربازی های مدرن و بزرگمان هم اغلب ۳ یا ۴ تا وسیله حرکتی دارند و بقیه شان بازی های کامپیوتری است. کودکی که حتی در شهربازی هم باید پای یک سیستم بنشیند و با تکان دادن دو “دسته” بازی یا لمس مانیتور خودش را در مقام قهرمان بازی تصور کند و تحرکی مجازی را تجربه کند.
موفق باشید.
مضرات تبلت برای کودکان چیست ؟
بنام خدا ، در زیر مجموعه کودکان و والدین در ارتباط با تبلت و بلاهایی بر سر کودکتان میاورد گفتگو میکنیم . امروزه تقریبا ارتباط کودکان با تبلت و دستگاه های هوشمند اجتناب ناپذیر شده و همین امر باعث ایجاد خطراتی برای کودکان شده . باید این موضوع رو بدانید که کودکانی که روزمره استفاده زیادی از تبلت دارند باعث شده که این کودکان از دنیای واقعی دور شوند .
دلیل سکوت کودکان هیچ یک از این مسائل نیست. آنها به اقتضای شرایط سنیشان باید کمی سر و صدا و تحرک داشته باشند. اما واقعا چرا ساکت یکجا نشستهاند؟ وسایل الکترونیکی از جمله گوشی و تبلت که امروزه دیگر دست هر بچهای هست.
درست است که این وسایل میتوانند در امر سرگرمی و آموزش به کار بیایند، اما باید به جنبههای دیگر آن نیز نگاه کرد. اگر والدین بیش از حد به کودکان خود اجازه کار کردن با گوشی و تبلت را بدهند، آنها از دنیای واقعی فاصله خواهند گرفت.
همچنین پیشنهاد مطالعه مطالب زیر رو داریم که میتونه براتون مفید باشه :
– آیا برای کودکم تبلت نخرم عقده ای می شود ؟
– قوانین استفاده از موبایل برای کودکان
خیره شدن به صفحه نمایشگر
خود نمایشگر شاید مسئله اساسی نباشد. زیرا پیش از گوشی و تبلت، کودکان به تلویزیون عادت میکنند. بنابراین نمایشگر گوشی و تبلت چیز عجیبی نیست. مشکل زمان استفاده از آن است. انجمن متخصصین اطفال آمریکا میگوید که کودکان پیش از دو سالگی نباید از به هیچ نمایشگری نگاه کنند. اما تقریبا ۹۰ درصد کودکان تا قبل از دو سالگی به طور منظم تلویزیون نگاه میکنند. زمان مشاهده تلویزیون نیز به تدریج بیشتر میشود.
برای دیدن تاثیر این رویه مخرب نیازی نیست جای دوری بروید؛ کافی است نوجوانان امروزی را نگاه کنید! نوجوانان امروزی نمیتوانند روابط خوبی را در دنیایی واقعی به وجود آورند. آنها به جای اینکه به صورت حضوری با دوستانشان حرف بزنند، در حال صحبت با گوشی شخصی خود هستند که در اغلب موارد غیرضروری است.
آمار بالای تولید
امروزه تقریبا در تمام خانهها میتوان تلویزیون، گوشی، تبلت، لپتاپ و یا ترکیبی از آنها را مشاهده کرد. بنابراین کودک به راحتی میتواند بین گزینههای فراوان موجود یکی را انتخاب کند، زیرا هر طرف که سرش را میچرخاند میتواند یک وسیله الکترونیکی دارای نمایشگر را ببیند. کارخانههای تولیدکننده نیز کار را برای کودکان راحتتر کردهاند. آنها برای کسب سود بیشتر دستگاههای متناسب با علاقهی کودکان را تولید کردهاند.
آموزش الکترونیکی و بازیها اصلا برای کودکان در سنین پایین مناسب نیست
با استفاده از تبلت چه بلایی سر کودکان میآید؟
بهتر است دیگر حاشیه نرویم. آموزش الکترونیکی و بازیها اصلا برای کودکان در سنین پایین مناسب نیست. در واقع میتوان گفت که کودکان هنگام کار با وسایل الکترونیکی هیچ چیزی نمیآموزند. آنها در عوض با بازی کردن و خواندن و شنیدن مطالب، چیزهای بیشتری میآموزند. کودکان باید در سنین پایین اجتماعی شوند و آنها این کار را با تقلید از رفتار والدین خود انجام میدهند. اما اگر قرار باشد که مدام به گوشی و تبلت خیره شوند، دیگر زمانی برای یادگیری باقی نمیماند.
علاوه بر این موارد به مهرههای گردن، توانایی کلامی، شور و شوق اجتماعی، میزان تمرکز و روابط عاطفی کودکان آسیب وارد میشود. اوتیسم نیز یکی دیگر از عواقب احتمالی استفاده بیش از حد وسایل الکترونیکی است. بنابراین، اگر دفعه بعد خواستید برای ساکت کردن کودک، به او گوشی یا تبلت بدهید حتما به عواقب آن فکر کنید؛ شاید نیاز باشد در تصمیم خود تجدیدنظر کنید.
-
ممکن است فرزند شما عاشق ورزش کردن باشد يا عاشق تعمير وسايل خانه يا اينکه هنر فوقالعادهاي در حفظ اشعار تبليغاتي داشته باشد. تمام اين رفتارها و رفتارهاي ديگري که در ادامه درباره آنها صحبت خواهيم کرد، علامت و نشانههايي است که والدين براساس آن ميتوانند استعداد و علايق کودکان خود را کشف کنند و همين کشف استعداد ميتواند در امور مهم زندگي کودک ازجمله پر کردن اوقات فراغتش، انتخاب رشته تحصيلي مناسب و انتخاب شغل و حرفه به او و والدينش کمک کند .
-
کودکان برخوردار از تفکر منطقي به بازيهاي اعداد علاقهمند هستند. بعضي از آنها فکر ميکنند که روزي بزرگترين عدد دنيا را کشف کنند. درس رياضي براي آنها شيرينترين درس است که بعدها جاي خود را به جبر و هندسه ميدهد. برخي از ويژگيهاي اين کودکان در ادامه آورده ميشود:
۱ - معمولا در مورد نحوه کار ماشينآلات و دستگاهها سوال ميکند.
۲ - واحدهاي سنجش مانند ميليمتر و ميکرومتر يا اعداد بزرگ مانند ميليون را به خوبي مي شناسد.
۳ - وقتي وسيلهاي را تعمير مي کنيد با علاقه کنار شما ميايستد.
۴ – درباره علت حوادث طبيعي مثل رعد و برق، برف و باران و ديگر پديده هاي فيزيکي زياد سوال ميکند.
5 - از اصطلاحات منطقي مانند بنابراين، علاوه بر اين يا اين طور نيست زياد استفاده ميکند.
6 - به رويدادهاي فيزيکي علاقه نشان ميدهد مثلا چرا لامپ خراب ميشود؟ چرا لامپ روشنايي ميدهد؟ و...
7 - طرز کار وسايلي مانند آبميوهگيري، جاروبرقي و دستگاههاي برقي را به خوبي ميداند.
-
ممکن است برخي والدين بگويند که فرزند ما خيلي پرجنب وجوش است و تحرک را دوست دارد، آيا اين کار به معناي اين است که کودک ما استعداد ورزشي دارد؟ بايد گفت کودکي استعداد ورزشي دارد که :
۱ - موفقيتهاي ورزشي او بالاتر ازميانگين معمول باشد و بتواند در برنامههاي ورزشي منطبق با جديدترين استانداردهاي علمي ورزش بينالمللي در گروه نوجوانان کسب موفقيت کند.
۲ - از تعادل جسمي خوبي برخوردار است مثلا خوب بالانس ميزند يا روي يک پا مي ايستد.
۳ - در يک پيادهروي ميتواند مسافت زيادي را طي کند.
4- به ياد گرفتن ورزشهاي جديد علاقه نشان ميدهد.
۵- حرکات دراز و نشست و حرکات کششي مانند بارفيکس زدن را خوب انجام ميدهد.
6- دوست دارد در يک تيم ورزشي شرکت کند.
-
اگر کودکي داراي استعداد فني باشد کار کردن با آچار و ديگر ابزار براي او راحت است و مشکلات فني را مي تواند به راحتي برطرف کند. دقت به اين موضوع هم مهم است که حتي يک دندانپزشک، يک جراح، يک موسيقيدان، يک معمار و نقاش هم براي موفقيت در کارش بايد دستهاي پرتحرک و هنرمندي داشته باشد و نيازمند انگشتهايي ماهر و کارکشته است.
برخي ويژگيهاي اين کودکان شامل رفتارهاي زير است:
۱ - از کاردستي خوشش ميآيد.
۲ - ميتواند يک ميخ را با چکش بکوبد يا يک پيچ را با آچار سفت کند.
3 - به کار کردن با مواد مختلف مانند پارچه، چوب و کاغذ تمايل دارد.
4 - با ايدههاي شخصي خودش کاردستي ميسازد.
5 - از انجام تعميرات کوچک و کارهاي فني لذت ميبرد. به کارهاي فني يا تعويض گلدان و... علاقهمند است.
6 - ايدههاي ابتکاري براي تزيين اتاقش دارد.
7 - وسايل به دردنخور را به قصد تعمير يا استفاده از قطعاتش نگه ميدارد.
8 - با علاقه به کارهاي ساختماني نگاه ميکند.
9 - براي تعمير وسايل مثلا يک اسباب بازي خراب ايدههاي جالبي دارد.
-
منظور از تجسم فضايي توانايي تصور سه بعدي اجسام و اشکال در ذهن و همچنين تجسم نقشها و طرحهاي پيچيده در ذهن و ترسيم مجدد آنهاست. کودکاني که مهارت تجسم فضايي دارند ميتوانند در مشاغلي مانند برنامهريزي شهري، معماري، طراحي داخلي، ترسيم يا مدل تصويري مانند نقشهکشي، مهندسي ساختمان يا مهندسي الکترونيک موفق شوند. اين مهارتها با رفتارهاي زير شناخته ميشود:
۱ - فاصلهها را خوب تخمين ميزند.
۲ - با نقشه و مقياس خوب کار ميکند.
۳ - رابطه بين فاصله و بزرگي اجسام را درک ميکند.
۴ - در يک اتاق تاريک با چشمان بسته به خوبي ميتواند مسير خود را انتخاب کند.
۵ - ميتواند يک نقشه از آپارتمان يا خانهتان را رسم کند.
۶ - اشياء موجود در اتاق را ميتواند از حفظ رسم کند.
7 - ميتواند تصوير يک مکعب يا اجسام سه بعدي را به خوبي رسم کند.
8 - ميتواند با رعايت نسبت و مقياس چيزي را نقاشي کند.
9 - از کلماتي که رابطه مکاني اشياء را نسبت به هم نشان ميدهد مانند زير، بالا، کنار و روبهرو به درستي استفاده ميکند.
-
منظور از توانمنديهاي اجتماعي و تعامل در جامعه، شناخت روحيه و احساسات دروني خود و ديگران و برخورد صحيح و متناسب با آن است. اين کودکان در مشاغلي که به خدمات اجتماعي مربوط ميشود مانند معلمي که به خوبي ميتواند مشکلات کودکان را حل کند و آنها را هنگام مشاجرات آرام کند، مشاوره، مددکاري اجتماعي و... ميتوانند موفق باشند. برخي از رفتارهاي زير نشانهاي از اين مهارت در کودکان است:
۱ - تعدادي دوستان خوب در مدرسه دارد.
۲ - صلح طلب و مسالمتجو است. اغلب از درگير شدن پرهيز ميکند.
۳ - بازي هاي دستهجمعي و تکاليف گروهي را دوست دارد.
۴ - تلاش ميکند دوستاني را که با هم دعوا کردهاند آشتي دهد.
۵ - با حيوانات و گياهان همدردي ميکند.
۶ - با ديگر انسانها احساس تفاهم و همدلي دارد.
۷ - اسباببازيهايش را با رغبت با ديگران تقسيم ميکند.
۸ - از هديه دادن لذت ميبرد.
-
اين دسته از کودکان مطالعه و صحبت کردن را دوست دارند، کاربرد کلمات را به خوبي ميدانند، زبانهاي بيگانه را نسبتا راحتتر ياد ميگيرند. احتمالا اين افراد در مشاغلي مانند مشاوره ، روزنامهنگاري، نويسندگي، مجري گري برنامه و ميزگردها، فروشندگي و... موفق خواهند شد. برخي از رفتارهايي که اين ويژگي را نشان ميدهد به شرح زير است:
۱ - به داستان پردازي علاقهمند است.
۲ - به قصهگويي با بيان تجربيات خودش علاقه دارد.
۳ - به استفاده از کلمات جديد علاقه دارد.
۴ - معني کلماتي را که نميداند ميپرسد.
5 - با کلمات بازي ميکند و سعي ميکند ترکيبهاي متفاوتي از کلمات بسازد. مثلا به جاي آبگرمکن ميگويد گرماب!
6 - ديکتهاش به نسبت سنش خوب است.
7 - به نسبت سن خود گياهان و حيوانات را ميشناسد و ميتواند آنها را توصيف کند.
8 - ميتواند موضوعات پيچيده را خوب توضيح دهد.
9 - براي خود دفتر خاطرات دارد يا براي روزنامه مدرسه مطلب مينويسد.
حاج ابراهیم یزدی معروف به یزدی بزرگ، پهلوان اول ایران و دارالخلافه قاجار در عصر ناصرالدین شاه بود که به فرمان او از یزد به تهران آمد و پس شکست حریفان، بازوبند پهلوان اولی را از ناصرالدین شاه دریافت کرد.
حاج ابراهیم یزدی، نوجوانی بیشتر نبود که به درد پا مبتلا شد؛ پس از آنکه اطبا ورزش را به او توصیه کردند به کشتی روآورد و به خاطر اندام درشت و هیکل تنومندش پشت همه پهلوانان شهر را به خاک مالید.
آوازه پهلوان جوان وقتی 20 ساله بود به تهران رسید و ناصرالدین شاه دستور داد او را به پایتخت بیاورند. نقل شده است ابراهیم طی مسیر یزد تا تهران در همه شهرها مورد استقبال قرار گرفت تا در روز عید نوروز سال 1266 قمری در میدان ارگ تهران به حضور شاه رسید. در جریان جشنهای عید نوروز شاه دستور داد پهلوان جوان برای نشان دادن قدرت خود با پهلوان اول و دوم دربار یعنی پهلوان مراغهای و شعبان سیاه کشتی بگیرد. در همان روز ابراهیم با زمین زدن دو پهلوان نامی، پهلوان اول پایتخت شد و بازوبند پهلوانی به بازویش بسته شد.
پس از آنکه بازوبند پهلوان اولی به بازوی ابراهیم بسته شد ناصرالدین شاه امر کرد از سراسر ایران پهلوانان نامی برای کشتی گرفتن به تهران بیایند و در حضور او با ابراهیم جوان مبارزه کنند. از آن روز هر از چندی مردان قدرتمند ولایات مختلف داوطلب کشتی میشدند که یکی پس از دیگری مغلوب میشدند.
گفته میشود حاج ابراهیم در همه عمر پشتش به خاک نرسید و پس از آنکه در 50 سالگی در کشتی با پهلوان اکبر خراسانی مساوی شد بازوبند پهلوان اولی را واگذار کرد؛ او حتی در هنگام سفر شاه به روسیه نیز با کشتیگیر روس مبارزه کرده و پیروز شد.
یزدی بزرگ پس از واگذاری بازوبند به دلیل علاقه شاه از او لقب "پهلوان باشی" گرفت و مقرر شد در دربار به کشتیگیران جوان آموزش بدهد. در اواخر عمر حاج ابراهیم، بار دیگر درد پا به سراغش میآید و تا مرگش به سال 1322 قمری مجبور میشود با عصا راه برود.
از دوران جوانی ابراهیم عکسی در دست نیست اما "رضا عکاس باشی" عکاس مخصوص ناصرالدین شاه عکسی از دوران پس از پهلوان اولی گرفته که او را با لباس کشتی و عصایی در دست نشان میدهد. در دو عکس دیگر که منسوب به آنتوان سوریوگین است و مربوط به مراسم جشنهای نوروز و کشتی باستانی در کاخ گلستان، او پشت به دوربین با عصا در کنار گود و در حال تماشای کشتی دیده میشود.
ترفندها و حقایق ساده ای که همیشه به کارتان میآید
در زیر به ۸ چیزی اشاره میکنیم که به شما در زمان سختیها انگیزه میدهد:
۱. درد بخشی از رشد کردن است.
گاهی اوقات زندگی به این دلیل درها را به رویتان میبندد که وقت جلو رفتن است. و این چیز خوبی است چون معمولاً ما هیچوقت به خودمان تکان نمیدهیم مگر اینکه شرایط، ما را به آن مجبور کند. وقتی زندگی سخت میشود. به خودتان یادآور شوید که هیچ درد و غمی بیدلیل اتفاق نمیافتد. از چیزیهایی که اذیتتان کرده درس بگیرید ولی هیچوقت این درسها را فراموش نکنید. فقط بخاطر اینکه با مشکلات دست و پنجه نرم میکنید به معنی این نیست که شکست خوردهاید. افتادن اتفاقهای خوب زمان میبرد. صبور باشید و مثبت فکر کنید. همه چیز درست خواهد شد؛ البته شاید این اتفاق زود نیفتد اما بالاخره میافتد.
یادتان باشد که دو نوع درد وجود دارد: دردی که آسیب میزند و دردی که تغییرتان میدهد. هر دو این دردها به رشد شما کمک میکنند.
۲. همه چیز در زندگی گذرا و موقتی است.
هروقت باران میآید، بالاخره بند میآید. هروقت ضربه میخورید، بالاخره خوب میشوید. بعد از تاریکی همیشه روشنایی است. هر روز صبح طلوع خورشید همین را میخواهد به شما بگوید اما معمولاً یادتان میرود و در عوض فکر میکنید که شب همیشه باقی میماند. اما اینطور نیست. هیچچیز همیشگی نیست.
پس اگر اوضاع زندگی خوب است از آن لذت ببرید چون همیشگی نیست. اگر اوضاع بد است، نگران نباشید چون این شرایط هم همیشه نمیماند. فقط به این دلیل که در این لحظه زندگیتان سخت شده است به این معنی نیست که نمیتوانید بخندید. فقط به این دلیل که چیزی اذیتتان میکند به این معنی نیست که نمیتوانید لبخند بزنید. هر لحظه برای شما شروعی تازه و پایانی تازه است. هر لحظه فرصت جدیدی به شما داده میشود. فقط باید از این فرصت بهترین استفاده را بکنید.
۳. نگران بودن و شکایت کردن چیزی را عوض نمیکند.
آنهایی که بیشتر از بقیه شکایت میکنند، کمتر از بقیه کار انجام میدهند. همیشه بهتر است که سعی کنید کاری بزرگ انجام دهید و شکست بخورید تا اینکه هیچکاری انجام ندهید و موفق شوید. اگر گم شوید، هیچ چیز تمام نمیشود؛ زمانی همه چیز تمام میشود که کاری انجام ندهید و فقط شکایت کنید. اگر به چیزی باور و اعتقاد دارید، تلاش کنید. اجازه ندهید سایههای گذشته، دریچه رو به آیندهتان را تاریک کند. اینکه امروز را به شکایت کردن درمورد دیروز بگذرانید، آیندهتان را روشنتر نمیکند. به جای آن دست به کار شوید. بگذارید درسهایی که گرفتهاید زندگیتان را بهبود بخشند. تغییر ایجاد کنید و هیچوقت به عقب نگاه نکنید.
و صرفنظر از اتفاقهایی که در این راه طولانی میافتد، یادتان باشد که شادی و خوشبختی واقعی فقط زمانی میآید که دست از شکایت کردن بخاطر مشکلاتتان بردارید و شروع به شکرگزاری برای مشکلاتی که ندارید کنید.
۴. جای زخمهای شما نشانه قدرتتان هستند.
هیچوقت بخاطر جای زخمهایی که زندگی رویتان گذاشته است خجالت نکشید. این جای زخمها یعنی درد تمام شده و روی زخمتان بسته شده است. یعنی توانستهاید بر درد غلبه کنید، درسی بگیرید، قویتر شوید و به جلو پیش روید. جای زخم، خالکوبی پیروزی است که باید به آن افتخار کنید. اجازه ندهید این زخم باعث شوند زندگیتان را با ترس سپری کنید. هیچوقت نمیتوانید جای این زخمها را از بین ببرید اما میتوانید نگاه خودتان به آنها را تغییر دهید. میتوانید به جای این زخمها بعنوان نشانه قدرتتان نگاه کنید نه درد.
۵. هر مشکل کوچک، قدمی رو به جلو است.
صبر کردن در زندگی به معنی منتظر ماندن نیست؛ صبر کردن توانایی داشتن نگرشی خوب در زمان تلاش برای رسیدن به رویاهایتان است. پس اگر میخواهید امتحان کنید، وقت گذاشته و تا آخر راه را بروید. درغیراینصورت، هیچ دلیلی برای شروع کردن نیست. این میتواند به معنی از دست دادن راحتی و ثباتتان و بر هم خوردن عادتهای خواب و خوراکتان برای مدتی کوتاه باشد. میتواند به معنی قربانی کردن روابط و همه چیزهای آشنایی باشد که قبلاً در زندگیتان وجود داشت. میتواند به معنی قبول کردن تمسخرهای همسالان و دوستانتان باشد. میتواند به معنی ساعتهای متمادی تنهایی باشد که البته تنهایی نعمتی است که میتوان از آن برای خلق چیزهایی عالی استفاده کرد. تنهایی فضایی که لازم دارید را به شما میدهد. بقیه چیزها آزمایش کردن قطعیت شماست، اینکه چقدر آن هدف را میخواهید.
و اگر آن را بخواهید، با وجود همه شکستها، طردشدگیها و مسائل دیگر انجامش میدهید. و هر قدمی که رو به آن برمیدارید از هر چه که فکرش را هم بکنید حالتان را بهتر میکند. میفهمید که مشکلات اتفاقاتی نیست که سر راه برایتان میافتد، چالش اصلی خود آن راه است. و ارزشش را دارد. پس اگر میخواهید امتحانش کنید، راه را تا آخر بروید. هیچ حسی در دنیا بهتر از این نیست… هیچ حسی در دنیا بهتر از این نیست که بفهمید زنده بودن یعنی چه.
۶. منفی بودن دیگران مشکل شما نیست.
وقتی چیزهای منفی دور و برتان را میگیرد، مثبت باشید. وقتی دیگران میخواهند باعث ناراحتیتان شوند، لبخند بزنید. این بهترین و سادهترین راه برای حفظ انگیزه و تمرکزتان است. وقتی دیگران با شما بدرفتاری میکنند، خودتان باشید. هیچوقت اجازه ندهید تلخی یک نفر شخصیتتان را تغییر دهد. هیچ چیز را به خودتان نگیرید، حتی اگر دقیقاً منظور خودتان باشد. خیلی کم پیش میآید که آدمها بخاطر شما کاری را انجام داده باشند. آنها کارهایشان را بخاطر خودشان انجام میدهند.
مهمتر از همه اینها، هیچوقت بخاطر اینکه کسی گفته به اندازه کافی خوب نیستید، خودتان را تغییر ندهید. زمانی تغییر کنید که میدانید آدم بهتری خواهید شد و آینده درخشانتری خوهید داشت. هر کاری که بکنید، چه درست و چه غلط، آدمها پشت سرتان حرف خواهند زد. پس قبل از اینکه نگران چیزی باشید که دیگران درموردتان میگویند، نگران کارهایی باشید که میکنید. اگر به چیزی واقعاً اعتقاد دارید، برای جنگیدن بخاطر آن نترسید. قدرت واقعی از غلبه بر چیزهایی به دست میآید که به نظر دیگران غیرممکن به نظر میرسد.
از همه اینها گذشته، شما فقط یکبار زندگی میکنید. پس سعی کنید همان طوری زندگی کنید که دوست دارید.
۷. اگر قرار باشد اتفاقی بیفتد، بالاخره خواهد افتاد.
قدرت واقعی زمانی میآید که چیزهایی زیادی برای گریه کردن بخاطرشان و شکایت کردن داشته باشید اما ترجیح دهید که لبخند بزنید و به جای این کارها بخاطر زندگیتان شکر کنید. همیشه در همه سختیهایی که با آن روبهرو میشوید، نقاط مثبتی هم وجود دارد اما باید بخواهید که دریچه قلب و ذهنتان را باز کرده و به استقبال آن بروید. نمیتوانید به زور بخواهید بعضی اتفاقها بیفتند. با تلاش در چنین جهتی فقط خودتان را خسته خواهید کرد. در بعضی نقاط فقط باید رها کنید و ببینید چه پیش میآید.
در آخر، دوست داشتن زندگی به اعتماد به حستان، ریسک کردن، از دست دادن به دست آوردن خوشبختی و درس گرفتن از تجربه های تان بستگی دارد. این سفری دور و دراز است. باید دست از نگرانی، سرگردانی و تردید بردارید، به دستپاچگیهایتان بخندید، در لحظه زندگی کنید و از چیزهایی که روزگار پیش پایتان قرار میدهد لذت ببرید. شاید در آخر دقیقاً به آن مقصدی که میخواستید نرسید اما مطمئن باشید همان جایی میرسید که باید میرسیدید.
۸. بهترین کاری که میتوانید بکنید این است که به راهتان ادامه دهید.
از دوباره بلند شدن از زمین نترسید، از دوباره تلاش کردن، دوباره دوست داشتن، دوباره زندگی کردن و دوباره آرزو کردن. اجازه ندهید یک درس سخت از روزگار دلتان را سخت کند. بهترین درسهای زندگی را معمولاً در سختترین شرایط و از بدترین اشتباهاتتان یاد میگیرید. زمانهایی هست که به نظر میرسد همه چیز بد پیش میرود و احساس خواهید کرد که این شرایط سخت همیشه میماند. اما اینطور نخواهد بود. وقتی احساس کردید که کمکم ناامید و دلسرد میشوید، یادتان باشد که همیشه برای درست شدن مسایل، اول همه چیز باید خراب شود. گاهی برای اینکه به بهترین وضعیت خودتان برسید، باید بدترین وضعیتتان را پشت سر بگذارید.
بله، زندگی سخت است اما شما از آن سختترید. قدرت هر روز خندیدن را در خودتان ایجاد کنید. جرات داشتن احساسی متفاوت اما زیبا را در خودتان رشد دهید. سعی کنید لبخند را به لبان بقیه هم بیاورید. برای چیزهایی که قادر به تغییر آن نیستید، استرس نداشته باشید. ساده زندگی کنید. سخاوتمندانه دوست داشته باشید. صادقانه حرف بزنید. با دقت کار کنید و حتی اگر زمین خوردید، دوباره از جایتان بلند شوید. به رشد کردن ادامه دهید.
هر روز صبح که از خواب بیدار میشوید سعی کنید این کارها را انجام دهید:
۱. مثبت فکر کنید.
۲. سالم غذا بخورید.
۳. ورزش کنید.
۴. سخت کار کنید.
۵. زیاد بخندید،
۶. خوب بخوابید.
و هر روز همه این کارها را تکرار کنید ...
فرقی نمیکند که در طول روز با چه افرادی برخورد دارید. چه دوستان شما باشند چه افراد غریبه، شما هم میتوانید با رعایت برخی اصول، موجب ایجاد حس خوب در افراد شوید. ایجاد احساسات خوب در دیگران آنقدرها هم که به نظر میرسد سخت نیست، هر چند که همیشه کارساز نبوده و اگر غیرحرفهای عمل کنید ممکن است حتی وضع را بدتر کند.
در اینجا به چند نکته ساده و عملی در این رابطه اشاره شده که شما را به مطالعه آنها دعوت میکنیم:
۱- به هنگام صحبت با دیگران لبخند به لب داشته باشید. طوری رفتار کنید که انگار صحبتهای وی برای شما جذاب هستند. نمایش صادقانه این رفتار، باعث ایجاد حس اعتماد به نفس در وی میشود.
۲- افراد را با نام خودشان صدا بزنید. این مساله باعث میشود که حین گفتگو با افراد، آنها با شما احساس نزدیکی بیشتری و بهتری داشته باشند.
۳- دست دادن یا بغل کردن افراد را از صمیم قلب انجام دهید. هر چند که بغل کردن افرادی که ملاقات میکنید حس مثبت را بهتر بروز میدهد، اما برخی افراد ممکن است با چنین ارتباط نزدیکی احساس راحتی نکنند. با افرادی که نمیشناسید و آنها که میدانید با بغل کردن راحت نیستند را با گرما و حرارت خاصی دست بدهید. دست دادن هم میتواند تا حدود زیادی حس شما را منتقل کند.
۴- کمک سایرین را قبول کنید. اخیراً تحقیقاتی انجام شده که نشان میدهد کمک به افراد ارتباط بسیار نزدیکی با ایجاد حس خوب در افراد دارد. پس سعی کنید برای ایجاد این حس، پیشنهاد کمک از اطرافیانتان را پس نزنید.
۵- دیگران را به فعالیتهای خاص دعوت کنید. سعی کنید همکاران و دوستان خود را به انجام فعالیتهای گروهی دعوت کنید. این مساله باعث بروز حس مثبت و دیده شدن از طرف سایرین در آنها میشود.
۶- از اعمال و رفتار افراد صادقانه تعریف و تمجید کنید. تعریفهای دوستانه و صادقانه از افراد یکی از بهترین راههای ایجاد احساسات خوب در آنهاست. سعی کنید این مساله را جدی بگیرید، اما زیادهروی نکنید. کمی از تعریفها را هم برای آینده ذخیره کنید.
این سخن قدیمی که " دروغ گو به چشمانتان زل نمیزند" را حتماً شنیدهاید، اما واقعاً با اکتفا به این گفته میشه مجرم رو پیدا کرد؟ اینفوگرافیک زیر رو مطالعه کنید تا شما هم در پیدا کردن دروغ گو استاد بشید
اِنَّما بُعِثتُ مُعلّما:
همانا من برای معلّمی مبعوث شدم پیامبر اعظم(ص)
بر آنکه کنار تخته فرسود، سلام
خود سوخت ولی روشنی افزود، سلام
بر موی سپید و تن افتاده زتاب
بر دست و بر انگشت گچ آلود سلام
شخصیﺑﺎﻳﻚ ﺟﻤﻠﻪ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺩﻭﺳﺘﺶ را ﺭﻧﺠﺎﻧﺪ.اﻣﺎﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﭘﺸﻴﻤﺎﻥ ﺷﺪ ﻧﺰﺩ ﭘﻴﺮ ﺩاﻧﺎی ﺷﻬﺮﺭﻓﺖ ﻭﺑﺎ اﻭ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﻛﺮﺩ. ﭘﻴﺮ ﮔﻔﺖ: براﻱ ﺟﺒﺮاﻥ ﺳﺨﻨﺖ ﺩﻭﻛﺎﺭ ﺑﺎﻳﺪ اﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﻲ اﻣﺸﺐ ﺑﺎﻟﺸﻲ اﺯ ﭘﺮ ﺑﺮﺩاﺷﺘﻪ ﻭﮔﻮﺷﻪ ﺁﻥ ﺭا ﺳﻮﺭاﺥ ﻛﻦ،ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﻛﻮﭼﻪ ﻫﺎ ﻭﻣﺤﻼﺕ ﺑﺮﻭ ﻭﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺧﺎﻧﻪ ای ﻳﻚ ﭘﺮ ﺑﮕﺬاﺭﺗﺎ ﭘﺮﻫﺎﺗﻤﺎﻡ ﺷﻮﺩ....
خارپشتی از یک مار تقاضا کرد که بگذار من نیز در لانه تو ، مأوا گزینم و همخانه تو باشم
مار تقاضای خارپشت را پذیرفت و او را به لانه تنگ و کوچک خویش راه داد!
چون لانه مارتنگ بود خارهای تیز خارپشت هردم به بدن نرم مار فرو می رفت و وی را مجروح می ساخت اما مار از سر نجابت دم بر نمی آورد
روزی به رضا شاه خبر دادند که نرخ درشکه خیلی زیاد شده. رضاشاه تا این خبر را شنید لباس مبدل شخصی پوشید و رفت میدان توپخانه. و یک درشکه چی را صدا کرد و گفت تا شمیران چـقـدر میگیری؟
درشکه چی که نمیدانست طرفش کیست، گفت برو ما با نرخ دولتی کار نمی کنیم!
رضاشاه گفت پنج شاهی کافیه؟
درشکه چی: برو بالا
رضاشاه: ده شاهی؟
راننده: برو بالا!
رضاشاه: پانزده شاهی؟
راننده: برو بالا
رضاشاه: سی شاهی؟
راننده: بزن قـــدش!
ارزش یک خواهر را ، از کسی بپرس که آن را ندارد .
ارزش یک چهار سال را ، از یک فارغ التحصیل دانشگاه بپرس .
ارزش یک سال را ، از دانش اموزی بپرس که در امتحانات نهایی مردود شده است .
ارزش یک ماه را ، از مادری بپرس که کودک نارس به دنیا آورده .
ارزش یک ساعت را ، از عاشقی که منتظر ملاقات است بپرس .
ارزش یک ثانیه را ، از کسی بپرس که از حادثه ای جان سالم به در برده است .
ارزش یک میلی ثانیه را ، از کسی بپرس که در مسابقات المپیک مدال نقره برده است .
بخشش چیست؟
بخشیدن، فراموش کردن و ازخودگذشتگی نیست و با تحمل کردن افرادی که ما را رنجانده اند فرق دارد. شما مجبور نیستید دیگران را ببخشید ولی هنگامی که بدانید اگر از اشتباهات دیگران بگذرید و به آنها نچسبید، چقدر آرامش بیشتری دارید، هرگز کینه توزی، خشم و قهر را انتخاب نمی کنید. فراموش نکنید که بخشیدن نشانه عزت نفس بالای شماست. بخشیدن، فراموش کردن و رها شدن از احساسات شدیدی است که به حوادث گذشته مربوط می شود. وقتی نمی توانیم دیگران را ببخشیم، خود را فردی فراموش شده، مأیوس و ناتوان می دانیم. در واقع ما نمی توانیم منکر اشتباهات خود شویم؛ اما می توانیم رفتار خود را تغییر دهیم تا شرایط مطلوب تر و آینده بهتری را به خود نوید دهیم.
در واقع بخشش، آمادگی برای رهایی از رنج های گذشته و تصمیمی است برای پایان دادن به مشکلاتی که از گذشته با خود داریم. البته در بخشی از وجود ما این باور وجود دارد که می توانیم آرامش فکرمان را با پیروی از نفرت، خشم و رنج به دست آوریم و همواره حساب و کتاب های عادی داشته باشیم و دچار حالاتی مانند کینه، نفرت و خشم شویم. بدین ترتیب نمی توانیم آرامش داشته باشیم. بخشش می تواند ما را از زندانی که با ترس و غضب در ذهن خود ساخته و بر خود تحمیل کرده ایم رها کند.
همه ما می رنجیم
برای همه ما پیش آمده که بارها و بارها از دیگران رنجیده ایم. بعضی از رنجش ها کوتاه و گذراست و می توان آنها را زود فراموش کرد؛ اما هنگامی که احساس می کنیم کسی عمیقا آزارمان داده است به مرحله دشواری می رسیم؛ آیا باید بگذاریم این رنج در وجودمان بماند و شادمانی ما را با خود ببرد یا باید از معجزه بخشش برای التیام زخم هایمان بهره مند شویم؟ اما اگر بخشش، دردی را که ما در وجود خود احساس می کنیم و عذابمان می دهد درمان می کند، دلیل خوبی داریم که بتوانیم دیگران را ببخشیم. البته این طبیعی است که بعضی ارتباطات باید قطع شوند و بعضی موقعیت ها باید تغییر کنند و این شاید ناراحت کننده به نظر برسد. در واقع گاهی اوقات نمی توانید مطمئن باشید که آیا قربانی یک حادثه غیرقابل اجتناب هستید یا به شکل ناعادلانه ای آزرده شده اید. شاید لازم باشد برای تشخیص نوع رنجش هایتان بیشتر دقت کنید تا بتوانید تفاوت دردی را که از حساسیت های خودتان به وجود می آید با رنجی که به خاطر دیگران احساس می کنید، تشخیص دهید.
امروزه پزشکان معمولا بیماران خود را نسبت به عوارض جانبی و خطرناک داروهایی که استفاده می کنند، آگاه کرده و بیماران نیز با احساس مسئولیت بیشتری نسبت به سلامت خود اشتیاق زیادی برای مطالعه و کسب اطلاعاتی در زمینه آثار منفی داروهایی که مصرف می کنند نشان می دهند. باید توجه داشت افکار ناراحت کننده ای که به ذهن خود وارد می کنیم نیز عوارض منفی زیادی بر سلامت ما دارند. بنابراین اگر می خواهیم خود را از فشار و ناراحتی های ناشی از درد و رنج ها رها کنیم باید مراقب افکارمان باشیم. همانطور که در مورد داروها و تأثیرات جانبی آنها بر جسم خود مواظب و حساس هستیم، تأثیرات جانبی و مخاطره آمیز نبخشیدن و کینه داشتن از دیگران و افکار منفی می تواند آثار بسیار بدی بر سلامت جسمانی و روانی ما بگذارد. برای مثال می توانیم به این امراض و ناراحتی ها بر اثر نبخشیدن اشاره کنیم؛ سردرد، کمردرد، زخم معده، اضطراب، بی خوابی و ناامیدی. بسیاری از ما برای درمان بیماری های جسمانی خود همیشه در حال مصرف دارو هستیم، درحالی که برای افکار بیماری زایی که به ذهن خود وارد می کنیم هیچ انتخاب و گزینشی نداریم و اجازه می دهیم حتی چیزهایی که سلامت جسم مان را تهدید می کنند به راحتی وارد ذهنمان شوند.
اما چگونه از ابتلا به این بیماری ها جلوگیری کنیم و کدام دارو قوی ترین بوده و بیشترین اثر را برای شفای افکار بیماری زا دارد؟ "بخشش" پاسخگوی تمام این سؤالات است زیرا قوی ترین و شعف انگیزترین دارو محسوب می شود و قدرت رفع تمام این علائم و بیماری ها را دارد.
چرا نمی بخشیم؟
هنگامی که بیش از حد به منیت های خود بچسبیم بخشیدن دیگران برایمان سخت می شود. نیرویی از درون به ما نهیب می زند؛ "او به تو توهین کرده، نباید او را ببخشی"، "چطور می توانی بگذاری کسی با تو بدرفتاری کند" و. . . این نوع منیت ها در بعضی شرایط سخت تأثیر بیشتری بر ما می گذارد و راحت تر شنیده می شود و آن هنگامی است که به خاطر مشکلات زندگی تحت فشار قرار گرفته ایم و دائم از دیگران توقع داریم به ما کمک کنند. در این مواقع است که ندایی از درون ما را به بخشیدن ترغیب می کند. اما فراموش نکنیم که همیشه قدرت انتخاب برای ما وجود دارد؛ یعنی می توانیم به جای تسلیم در برابر اینگونه وسوسه ها، گذشت و بخشش را برگزینیم و به این ترتیب خودمان نیز به آرامش بیشتری دست یابیم.
همواره به خاطر داشته باشید که هر چه بیشتر بتوانید ببخشید، بیشتر نیز دریافت می کنید. در واقع هر آنچه در زندگی ارزش داشته باشد فقط زمانی افزایش می یابد که بخشیده شود. هنگامی که گمان می کنید با بخشیدن چیزی را از دست داده اید به معنای واقعی نبخشیده اید. اگر بااکراه ببخشید، هیچ نیرویی در پس آن وجود ندارد. در واقع مهم ترین چیز نیتی است که در پشت عمل شما نهفته است.
نیت همواره باید ایجاد شادی و نشاط برای شخص بخشایشگر باشد زیرا شادمانی به عنوان پشتوانه و حامی برای شماست و بازگشت عملتان نیز به طور مستقیم به میزان بخشایش بستگی دارد؛ البته اگر واقعا از ته دل و بی قید و شرط باشد.
شاید برای بسیاری از ما بخشیدن کار آسانی نباشد. اگر شما هم جزو این دسته افراد هستید، توقع نداشته باشید یکباره بتوانید دیگران را ببخشید. عمل بخشیدن نیازمند زمان است؛ اما هر چه بیشتر روی آن کار کنید بیشتر به آن پی خواهید برد. پس برای سلامت جسم و روان خودتان هم که شده همین حالا تصمیم بگیرید بخشیدن را تمرین کنید. شما می توانید این کار را با بخشش های کوچک شروع کنید تا کم کم بتوانید کسانی را هم که خیلی شما را آزرده اند ببخشید.
چطور ببخشیم؟
تحقیقات نشان داده افرادی که می توانند ببخشند، افسردگی، خشم و استرس کمتری دارند و امیدشان به آینده هم بیشتر است. همچنین سیستم ایمنی بدنشان قوی تر است و نشاط و شادابی بیشتری را تجربه می کنند.
برای تمرین بخشش هرگز منتظر عذرخواهی دیگران نباشید. بسیاری از افرادی که شما را رنجانده اند اصلا قصد عذرخواهی ندارند. بنابراین اگر منتظر شنیدن معذرت خواهی آنها باشید، ممکن است هیچ وقت نتوانید آنها را ببخشید.سعی کنید گاهی از دید دیگران به مسائل نگاه کنید؛ اگر گاهی با فرد موردنظر همدردی کنید، ممکن است متوجه شوید که این کار را از روی نادانی، ترس یا حتی علاقه انجام داده است.
فواید بخشش را بشناسید. مطالعات نشان می دهند افرادی که قدرت بخشش دیگران را دارند توانایی و انرژی بیشتری دارند. همچنین اشتهای بهتر و الگوهای خواب بهتری هم دارند.فراموش نکنید که باید بتوانید خودتان را هم ببخشید. برای بعضی افراد بخشیدن دیگران راحت تر از بخشیدن خودشان است. اما توجه داشته باشید که اگر نتوانید خودتان را ببخشید، اعتماد به نفستان را از دست می دهید و همواره احساس گناه می کنید.
شما برای اینکه بتوانید راحت تر ببخشید، باید موانع بخشش را از سر راهتان بردارید و فکر و بینش خود را نسبت به آن تغییر دهید. در واقع برای اینکه فکر و ذهن ما آماده بخشش شود، باید به خود بقبولانیم که باورها و موانع گذشته از بین رفته اند و دوباره نمی توانند بر زندگی حال و آینده ما تأثیر بگذارند. ترس یکی از مهم ترین موانع بر سر راه بخشش است. اینکه نتوانیم از فکر گذشته رها شویم، مانعی بر سر راه بخشش خواهد بود. تحقیقات نشان داده است افکار و احساساتی که در ذهن خود پرورش می دهیم در بسیاری مواقع باعث بروز ناهنجاری و علائم فیزیکی مانند اضطراب، افسردگی، تحریک پذیری، هیجان، انواع سردردها، کمردردها و ... می شود و سیستم ایمنی بدن را نیز ضعیف می کند.
گاه نیز قضاوت های نادرست ما مانع از آن می شود که بتوانیم دیگران را ببخشیم؛ بنابراین هیچ گاه دیگران را بدون توجه به شرایط خاص خودشان قضاوت نکنید. به یاد داشته باشید افکار و عقاید ما تعیین می کنند که چگونه زندگی کنیم و هدف و نتیجه ای هم که از بخشش حاصل می کنیم رها کردن مشکلات مربوط به گذشته است. متأسفانه بسیاری از ما در هاله ای از ترس نسبت به گذشته و وحشت از آینده زندگی می کنیم و گذشته و آینده درنظرمان یکسان است؛ درحالی که اگر بخواهیم می توانیم در آینده آرامش بیشتری نسبت به مشکلات تلخ گذشته داشته باشیم.
البته با بخشیدن، واقعیت های گذشته عوض نمی شوند زیرا گذشته را نمی توان تغییر داد. ما فقط می توانیم دیگران را ببخشیم تا به آرامش بیشتری برسیم. بخشش به ما اجازه می دهد با گناه، سرزنش و احساس شرم خداحافظی کنیم و به ما یاد می دهد که با دوست داشتن دیگران از شر ترس های گذشته رها شویم.
گردآوری : یکتا فراهانی
به جای فراموش نکنی؛ بگوییم : یادت باشه
به جای دستت درد نکنه؛ بگوییم : ممنون از محبتت، سلامت باشی
به جای ببخشید که مزاحمتان شدم؛ بگوییم : از اینکه وقت خود را در اختیار من گذاشتید متشکرم
به جای گرفتارم؛ بگوییم : در فرصت مناسب کنار شما خواهم بود
به جای دروغ نگو؛ بگوییم : راست می گی؟ راستی؟
به جای قابل نداره؛ بگوییم : هدیه برای شما
به جای شکست خورده؛ بگوییم : با تجربه
به جای فقیر هستم؛ بگوییم : ثروت کمی دارم
به جای بدرد من نمی خورد؛ بگوییم : مناسب من نیست
به جای مشکل دارم؛ بگوییم : مسئله دارم
به جای جانم به لبم رسید؛ بگوییم : چندان هم راحت نبود
به جای مسئله ربطی به تو ندارد؛ بگوییم : مسئله را خودم حل میکنم
به جای من مریض و غمگین نیستم؛ بگوییم : من سالم و با نشاط هستم
به جای زشت است؛ بگوییم : قشنگ نیست
به جای چرا اذیت میکنی؛ بگوییم : با این کار چه لذتی میبری
به جای غم آخرت باشد؛ بگوییم : شما را در شادی ها ببینم
به جای متنفرم؛ بگوییم : دوست ندارم
به جای دشوار است؛ بگوییم : آسان نیست
به جای جملاتی از جمله چقدر چاق شدی؟، چقدر لاغر شدی؟، چقدر خسته به نظر میآیی؟، چرا موهات را این قدر کوتاه کردی؟، چرا ریشت را بلند کردی؟، چراتوهمی؟، چرا رنگت پریده؟، چرا تلفن نکردی؟، چرا حال مرا نپرسیدی؟
بگوییم: سلام به روی ماهت، چقدر خوشحال شدم تو را دیدم، همیشه در قلب من هستی .
1. هر روز، کاری خوب انجام دهید.
از کمک کردن به افراد بی بضاعت و تنگدستان گرفته تا عیادت از بیماران و سالمندان و گره گشودن از مشکلات گرفتاران، با خود قرار بگذارید که در هر روز کاری خوب، هرچند کوچک، انجام دهید.
2. تلاش کنید فرد مفیدی باشید.
شرایط کنونی یک سرزمین، برآیند افکار و رفتار همه افراد آن سرزمین است. هر کسی برای اعتلا و پیشرفت سرزمین مادری اش باید از خود شروع کند و سعی نماید سهم خود را ادا کند. حتما نباید کاری بزرگ انجام دهید، همین که قدمهای کوچک مثبت را با عشقی بزرگ بردارید کافیست.
3. هوای هموطنان خود را داشته باشید.
برای پشتیبانی و یاری رساندن به دیگران پیشقدم شوید. به انسانها احترام بگذارید و همیشه لبخند بر لب داشته باشید. وقتی در طول روز به اطراف خود نگاه میکنید مطمئناً فرصت های زیادی را خواهید یافت که میتوانید با دستگیری از دیگران، به آنها کمک کنید. حق تقدم سالمندان و کودکان را در همه حال رعایت کنید، بی توقع عشق بورزید و هیچکس را قضاوت نکنید.
4. محافظت از محیط زیست را یک اولویت بدانید.
همه ما در برابر محیطی که در آن زندگی میکنیم و تلاش برای ایجاد شرایط بهتر زیستی و جلوگیری از صدمه دیدن طبیعت مسئولیم. کاشتن درخت، تولید زباله کمتر، استفاده بیشتر از وسایل نقلیه عمومی و جلوگیری از هدر رفت منابع تجدید ناپذیر مانند آب، رعایت بهداشت و پرهیز از آلوده کردن اماکن عمومی، برخی از مواردی هستند که برای نگهداری از محیط زیست باید لحاظ شوند.
5. زمان مطالعه خود را افزایش دهید.
افراد جامعه ای که مطالعه نمیکنند همیشه در یک زندان فکری و اعتقادی محبوس هستند و اینگونه است که سرزمین مادری شان فرصت پیشرفت و توسعه پیدا نمی کند. مردمی که کتاب نمی خوانند به نوعی اسیر و دنباله رو کسانی هستند که از این نقطه ضعف و عدم آگاهی عموم به نفع خود برای فریفتن و به بیراهه کشاندن آدمها بهره میبرند. بنابراین مطالعه و ارتقای فرهنگ کتاب خوانی درنهایت به اعتلای همه جانبه یک سرزمین خواهد انجامید.
6. در یک زمینه تخصص پیدا کنید.
متخصص شدن در یک حرفه، هم آینده شما را از لحاظ شغلی تضمین میکند و هم سودآوری سرشاری برای سرزمین مادری تان دارد. تصور کنید که همه افراد یک جامعه در حرفه شان متخصص باشند و از تجربه خود برای بهبود شرایط استفاده کنند، آنگاه بسیاری از مشکلات و معضلات براحتی حل میشد. سعی کنید تا جایی که میتوانید تجربه کسب کنید و سطح شغلی خود را بالا ببرید و اندکی از این اندوخته را رایگان به دیگران اختصاص دهید.
7. در شرایط اضطرار، منافع جمع را به منافع شخصی مقدم بدانید.
وقتی حادثه ای غیر مترقبه مانند سیل، زلزله و طوفان رخ میدهد، هم دل و متحد برای حمایت از دیگران بکوشید و بجای هجوم برای جمع آوری مواد غذایی و سایر مایحتاج، بکوشید تا منافع عموم به رفع نیازهای شخصی تان ارجحیت داشته باشد.
8. به فکر نسلهای بعد باشید.
سرزمین مادری شما فقط به شما تعلق ندارد، بلکه به نسلهایی که قرار است در آینده در آن زندگی کنند نیز متعلق است. یادتان باشد که پیشرفت و آبادانی مطالبه ای است که نسلهای آینده از شما خواهند داشت و منابع یک سرزمین امانتی است که باید بخوبی از آن مراقبت کنید تا به دست آیندگان برسد.
9. در برابر متجاوزان متحد شوید.
در دنیای امروز همیشه احتمال دارد کشوری یا گروهی به سرزمین شما تجاوز کنند. در این شرایط باید همه در برابر این تعدی متحد و همصدا برای دفاع از سرزمینشان به پا خیزند و تا بیرون راندن متجاوزان از پای ننشینند و از هیچ فداکاری دریغ نکنند. دفاع از سرزمین مادری، وظیفه و ادای دینی است که بر گردن همه است.
10. به سلامتی تان اهمیت بدهید.
یک سرزمین سالم نیاز به مردمانی سالم دارد. باید به سلامت جسم و فکرتان اهمیت دهید. سالم غذا بخورید و همیشه وقتی را برای ورزش کنار بگذارید. شادی را فراموش نکنید و مثبت بیاندیشید. استرس و افکار منفی را از خود دور کنید. هر روز بخندید و از غم و اندوه فاصله بگیرید. تفریح و مسافرت کنید. به موسیقی گوش دهید، به سینما، تئاتر، کنسرت و موزه بروید و ذهنتان را از ناامیدی و افسردگی خالی کنید.
شما معماران سرزمین مادری تان هستید، سعی کنید معماری خوب و ورزیده باشید ...
چه وقت هایی باید نه بگوئیم,احتمال زیاد شما هم جزو افرادی هستید که احساس میکنید کارهای زیادی برای انجام دادن دارید ولی وقت شما این اجازه را به شما نمیدهد،
صرفنظر از توانایی ما در مدیریت زمان همه با هر توانایی روزی به این نتیجه میرسند که زمانی که در اختیار دارند کفاف برنامههای موجود در ذهنشان را نمیدهد و در این نقطه بایستی شما نه گفتن را آغاز کنید.
در اینجا برای اینکه موضوع را بیشتر باز کنم به ایمیلی که چند وقت پیش برایم توسط یکی از شاگردانم فرستاده شده اشاره میکنم.
… هر چه ترم به جلو پیش میرود امیدم را برای رسیدن به مطالب گفتهشده بیشتر از دست میدهم.
نکته اینجاست که من میدانم که توانایی خواندن و فهمیدن درسها را دارم ولی برنامههای اضافه بسیاری دارم که کار را برایم مشکل میکند، من یک شغل پارهوقت دارم که وظیفه آموزش به یک گروه جوان را عهدهدار هستم،
من تنها راهحل مشکل را در کمتر خوابیدن و بیشتر مطالعه کردن میدانم ولی بعد از مدتی ازنظر فیزیکی بهشدت خسته شدهام و این خستگی تأثیری مستقیم بر روی میزان یادگیری من گذاشته است.
من بهشخصه احساس این شاگردم را درک میکنم زیرا قبل از اینکه شروع به سادهسازی زندگیام کنم در مسیرهای مختلفی حرکت میکردم و همیشه دوست داشتم که به امور زیادی بپردازم و بهاصطلاح خودم چندبعدی باشم ولی نتیجهای که نهایتاً حاصل میشد خراب کردن آن کار بود زیرا بهشدت در امور مختلفی درگیر بودم.
حال برای آن شاگردم و افرادی که وضعیت مشابه را دارند تنها یک توصیه را میتوانم بکنم و آن این است که ظرفیت انسانها محدود است پس تا دیر نشده نه گفتن را یاد بگیرید.
چرا باید نه بگوییم؟!
در ابتدا بایستی بگویم که یکی از پیششرطهای اضافه کردن وقت به برنامه روزانه خود این است که برخی از برنامههای غیر اصلی و بهاصطلاح فرعی را حذف کنید،
مثلاً برای شاگردم که برای شما از او مثال آوردم این است که او بایستی شغل پارهوقت خود را کنار بگذارد و یا اینکه از تفریحات آخر هفته خود کم کند و به آنها نه بگوید تا از طرف دیگر بتواند به دانشگاه خود آری بگوید و به درسومشق خود برسد.
در این میان ممکن است که نه گفتن برای بسیاری از افراد سنگین و غیرقابلقبول باشد و بگویند که نه گفتن به این کار یعنی کاهش لذتهای زندگی و عدم خوشی و تفریح و غیره و یا اینکه بگویند این امور همه جزو امور مهم و حیاتی برای من هستند و من نمیتوانم هیچکدام از آنها را رها کنم.
در اینجا بایستی به این دوستان گفته شود که بدون شک هر شخصی توانایی و استعداد زیاد در چند زمینه دارد ولی ما همه انسان هستیم و انسانها نیز دارای محدودیت هستند و برای اینکه این محدودیتها باعث از پا افتادن ما نشوند بایستی آنها را جدی بگیریم.
برای مثال کمخوابی میتواند بسیار سطح تمرکز ما را پایین بیاورد و از طرف دیگر نیز ما را عصبی و زودرنج سازد؛ پس برای اینکه شما کیفیت زندگی خود را از دست ندهید و اینکه حداقل یک کار را بهدرستی انجام دهید بایستی خیلی از امور را چه دلخواه و چه غیرازآن حذف کنید.
پس تصمیم با شماست یا بایستی یک کار را بهدرستی انجام دهید یا چند کار را بهصورت ناقص انجام دهید که نتیجه تصمیم مورد دوم چیزی جز ناراحتی و اضطراب و ناامیدی و سرخوردگی نیست.
چند کار را بهدرستی انجام دهید
در حالت ایدهآل شما بایستی یکی از امور روزمره خود را بهعنوان مهمترین کار انتخاب کرده و تمام تمرکز خود را به آن کار معطوف کنید حال ممکن است آن کار مرتبط با خانواده باشد یا شغل شما یا دانشگاه و مدرسه شما مهم این است که تمام تمرکز خود را بر روی یک مورد معطوف کنید.
حال پسازاینکه توانستید تمام تمرکز خود را بر روی یک موضوع خاص متمرکز کنید و از آن مهمتر آن را بهدرستی انجام دهید میتوانید یک کار دیگر را نیز در کنار کار اصلی خود انتخاب کرده و به آن نیز رسیدگی کنید.
البته شکی وجود ندارد که تمرکز شما برای کار اول کاهش پیدا میکند ولی در عوض میتوانید همزمان به دو امر برسید ولی هرگز به سراغ کار سوم نروید تا زمانی که تمام دو کار قبلی را بهدرستی انجام ندادهاید.
اگر شما همین استراتژی را در پیش بگیرید میتوانید کارهای خود را باکیفیت دلخواه انجام دهید و هرگز دچار استرس و نگرانی نشوید و هر جا نیز دیدید که نمیتوانید بهدرستی بر روی امور خود تمرکز کنید کافیست که برخی را مجدداً حذف کنید.
پس برای اینکه بتوانید به امور زندگی خود برسید بایستی نه گفتن را از همین حالا شروع کنید.
.: Weblog Themes By Pichak :.